• 021-88565521
  • info@tedco.co

سفارش قرآن، به همراهی با صادقان(علیهم‌السّلام)

سفارش قرآن، به همراهی با صادقان(علیهم‌السّلام)

سفارش قرآن، به همراهی با صادقان(علیهم‌السّلام)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ ﴿توبه/۱۱۹﴾ اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از خدا پروا کنید و با راستان باشید

شهادت امام جعفر صادق(علیه السّلام)،رئیس مذهب شیعه ، بر ارادتمندان آن حضرت تسلیت باد
امام صادق (ع) فرمودند:
هرکس نماز را سبک بشمارد به شفاعت ما دست نخواهد یافت . (وسائل الشیعه ج ۳، ص ۱۶).

ترجمه حدیث لوح
امام صادق می‌فرماید: پدرم به جابر بن عبد اللَّه انصاری فرمود: من با تو کاری دارم، چه وقت برایت آسان‏تر است که تو را تنها ببینم و از تو سؤال کنم؟ جابر گفت: هر وقت شما بخواهی، پس روزی با او در خلوت نشستند و به او فرمودند: درباره لوحی که آن را در دست مادرم فاطمه دختر رسول خدا دیده‏ای و آنچه مادرم به تو فرمود که در آن لوح نوشته بود، به من خبر ده. جابر گفت: خدا را گواه می‌‌گیرم که من در زمان حیات رسول خدا خدمت مادرت فاطمه رفتم و او را به ولادت حسین تبریک گفتم، در دستش لوح سبزی دیدم که گمان کردم از زمرد است و مکتوبی سفید در آن دیدم که چون رنگ خورشید (درخشان) بود.
به ایشان عرض کردم: دختر پیغمبر! پدر و مادرم قربانت، این لوح چیست؟ فرمودند: لوحی است که خدا آن را به رسول شاهدا فرموده، اسم پدرم و اسم شوهرم و اسم دو پسرم و اسم اوصیاء از فرزندانم در آن نوشته است و پدرم آن را به عنوان مژدگانی به من عطا فرموده.
جابر گوید: سپس مادرت فاطمه آن را به من داد. من آن را خواندم و رونویسی کردم. پدرم به او گفتند: ای جابر! آن را بر من عرضه می‌داری؟ عرض کرد: آری. آنگاه پدرم همراه جابر به منزل او رفت، جابر ورق صحیفه‏ای بیرون آورد. پدرم فرمودند: ای جابر، تو در نوشته‏ات نگاه کن تا من برایت بخوانم، جابر در نسخه خود نگریست و پدرم قرائت کردند، حتی حرفی با حرفی اختلاف نداشت.
آنگاه جابر گفت: خدا را گواه می‌‌گیرم که این گونه در آن لوح نوشته دیدم:
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
این نامه از جانب خداوند عزیز حکیم است برای محمد پیغمبر او، و نور و سفیر و دربان (واسطه میان خالق و مخلوق) و دلیل او، که روح الامین (جبرئیل) از نزد پروردگار جهان بر او نازل شود. ای محمد أسماء مرا[1] بزرگ شمار و نعمت‌های مرا سپاس‌گزار و الطاف مرا انکار مدار.
همانا منم خدائی که جز من شایان پرستشی نیست، منم شکننده جباران و دولت رساننده به مظلومان و جزا دهنده روز رستاخیز، همانا منم خدائی که جز من شایان پرستشی نیست، هر که جز فضل مرا امیدوار باشد (با این که خود را مستحق ثواب من داند) و از غیر عدالت من بترسد، (یا این که کیفر مرا ستم انگارد) او را عذابی کنم که هیچ یک از جهانیان را نکرده باشم، پس تنها مرا پرستش کن و تنها بر من توکل نما.
من هیچ پیغمبری را مبعوث نساختم که دورانش کامل شود و مدتش تمام گردد، جز این که برای او وصی و جانشینی مقرر کردم. و من تو را بر پیغمبران برتری دادم و وصی تو را بر اوصیاء دیگر، و تو را به دو شیر زاده و دو نوه‏ات حسن و حسین گرامی داشتم، و حسن را بعد از سپری شدن روزگار پدرش کانون علم خود قرار دادم و حسین را خزانه دار وحی خود ساختم و او را به شهادت گرامی داشتم و پایان کارش را به سعادت رسانیدم، او برترین شهداست و مقامش از همه آن‌ها عالی تر است.
کلمه تامه (معارف و حجج) خود را همراه او و حجت رسای خود (براهین قطعی امامت) را نزد او قرار دادم، به سبب عترت او پاداش و کیفر دهم.
نخستین آن‌ها علی، سرور عابدان و زینت اولیاء گذشته من است. و پسر او که مانند جد محمود (پسندیده) خود محمد است، او شکافنده علم من و کانون حکمت من است و جعفر است که شک ‏کنندگان در باره او هلاک می‌‌شوند، هر که او را نپذیرد (خود او را به امامت نپذیرد یا سخنش را به اطاعت) مرا نپذیرفته. سخن و وعده پابرجای من است که: مقام جعفر را گرامی‏ دارم و او را نسبت به پیروان و یاران و دوستانش مسرور سازم.
پس از او موسی است که (در زمان او) آشوبی سخت و گیج‏کننده فرا گیرد، زیرا رشته وجوب اطاعت من منقطع نگردد و حجت من پنهان نشود و همانا اولیاء من با جامی سرشار سیر آب شوند. هر کس یکی از آن‌ها را انکار کند، نعمت مرا انکار کرده و آن که یک آیه از کتاب مرا تغییر دهد، بر من دروغ بسته است.
پس از گذشتن دوران بنده و دوست و برگزیده‏ام موسی، وای بر دروغ‏بندان و منکرین علی (امام هشتم) و دوست و یاور من و کسی که بارهای سنگین نبوت را به دوش او گذارم و به وسیله انجام دادن آن‌ها امتحانش کنم او را مردی پلید و گردنکش (مأمون علیه اللعنه) می‌‌کشد و در شهری که (طوس) بنده صالح (ذو القرنین) آن را ساخته است، نزدیک بدترین مخلوقم (هارون علیه‌اللعنه) به خاک سپرده می‏شود، فرمان و وعده من ثابت شده که: او را به وجود پسرش و جانشین و وارث علمش محمد مسرور سازم، او کانون علم من و محل راز من و حجت من بر خلقم می‌‌باشد، هر بنده‏ای به او ایمان آورد، بهشت را جایگاهش سازم و شفاعت او را نسبت به هفتاد تن از خاندانش که همگی سزاوار دوزخ باشند بپذیرم.
و عاقبت کار پسرش علی را که دوست و یاور من و گواه در میان مخلوق من و امین وحی من است به سعادت رسانم.
از او به وجود آورم دعوت‏کننده به سوی راهم و خزانه‏دار علمم حسن (امام عسکری) را.
و این رشته را به وجود پسر او «م ح م د» که رحمت برای جهانیان است کامل کنم، او کمال موسی و رونق عیسی و صبر ایوب دارد. در زمان (غیبت) او دوستانم خوار گردند و (ستمگران) سرهای آن‌ها را برای یک دیگر هدیه فرستند، چنان که سرهای ترک و دیلم (کفار) را به هدیه فرستند، ایشان را بکشند و بسوزانند و آن‌ها ترسان و بیمناک و هراسان باشند، زمین از خونشان رنگین گردد و ناله و واویلا در میان زنانشان بلند شود، آن‌ها دوستان حقیقی منند. به وسیله آن‌ها هر آشوب سخت و تاریک را بزدایم و از برکت آن‌ها شبهات و مصیبات و زنجیرها را بردارم، درودها و رحمت پروردگارشان بر آن‌ها باد، و تنها ایشانند، هدایت‏شدگان.
عبدالرحمن بن سالم گوید: ابو بصیر گفت: اگر در دوران عمرت جز این حدیث نشنیده باشی، تو را کفایت کند، پس آن را از نااهلش پنهان دار.
این حدیث نورانی را بزرگان زیادی در کتب روایی خود نقل کرده‌اند از آن جمله می‌‌توان به منابع زیر اشاره کرد:
۱ ـ همین نقل که از کتاب اصول کافی جلد اول صفحه ۵۲۷ و ۵۲۸ در باب: «بَابُ مَا جَاءَ فِی الِاثْنَیْ عَشَرَ وَ النَّصِّ عَلَیْهِمْ:» یعنی بابی که در رابطه با ائمه دوازده گانه و نص بر ایشان (اعلام صریح نام ایشان) رسیده است. این کتاب اثر شیخ کلینى‏ متوفی ۳۲۹ هجری قمری می‌‌باشد.
2 ـ الإحتجاج على أهل اللجاج جلد اول صفحه ۶۷ در باب: «ذکر تعیین الأئمة الطاهرة بعد النبی و احتجاج الله تعالى بمکانهم على کافة الخلق» یعنی باب تعیین ائمّه اطهار: پس از پیامبر و احتجاج خداوند متعال به جایگاه ایشان بر تمام مردم‏ این کتاب اثر احمد بن على طبرسى‏ متوفی قرن ۶ می‌‌باشد.
3 ـ إرشاد القلوب إلى الصواب‏ اثر شیخ حسن دیلمى‏ متوفی ۸۴۱ هجری قمری وی این حدیث را در باب «خبر اللوح الذی کان عند جابر» یعنی نسخه لوحى که نزد جابر نگهدارى مى‏شد؛ در صفحه ۲۹۰ الی ۲۹۲ از جلد دوم کتاب خویش آورده است.
4 ـ شیخ طبرسى‏ متوفی ۵۴۸ هجری قمری در کتاب إعلام الورى بأعلام الهدى‏ در صفحه ۳۹۲ این حدیث را نقل نموده.
۵ ـ تاج الدین شعیرى‏ عالم قرن ششم هجری در کتاب خویش با عنوان جامع الأخبار در فصل هفتم از این کتاب تحت عنوان «الفصل السابع فی فضائل الأئمة الاثنی عشر:» یعنی در زمینه برخی فضائل ائمه دوازده گانه: در صفحه ۱۷ این روایت را نقل نموده.
۶ و ۷ ـ مرحوم شیخ صدوق‏  متوفی ۳۸۶ هجری قمری در کتاب عیون أخبار الرضا‏ جلد اول از صفحه ۴۲ تا ۴۵ از باب «باب النصوص على الرضا بالإمامة فی جملة الأئمة الاثنی عشر:» یعنی در ذکر اخبار منصوصه بر امامت حضرت رضا این حدیث را کامل آورده‌اند و هم ایشان در کتاب دیگر خود با نام کمال الدین و تمام النعمة تحت عنوان «باب ذکر النص على القائم فی اللوح الذی أهداه الله عَزَّ وَ جَلَّ إلى رسوله و دفعه إلى فاطمة  فعرضته على جابر بن عبد الله الأنصاری حتى قرأه و انتسخه و أخبر به أبا جعفر محمد بن علی الباقر بعد ذلک‏» یعنی : نصوصى که بر قائم در لوح فاطمه و یا لوح جابر وارد شده است‏. در صفحات ۳۰۸ الی ۳۱۱ از جلد اول این کتاب نیز به نقل آن پرداخته اند.
تفسیر المیزان
” یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ” کلمه” صدق” در اصل به معناى این است که گفتار و یا خبرى که داده مى‏شود با خارج مطابق باشد، و آدمى را که خبرش مطابق با واقع و خارج باشد” صادق” مى‏گویند. و لیکن از آنجایى که بطور استعاره و مجاز اعتقاد و عزم و اراده را هم قول نامیده‏اند در نتیجه صدق را در آنها نیز استعمال کرده، انسانى را هم که عملش مطابق با اعتقادش باشد و یا کارى که مى‏کند با اراده و تصمیمش مطابق باشد، و شوخى نباشد، صادق نامیده‏اند.
و اطلاق امر به تقوى و اطلاق کلمه” صادقین” و همچنین اینکه بطور مطلق فرموده: با صادقین باشید- با اینکه معیت و با کسى بودن به معناى همکارى کردن و پیروى نمودن است- همه قرینه‏هایى هستند که دلالت مى‏کنند بر اینکه مقصود از صدق، معناى مجازى و وسیع آن است، نه معناى لغوى و خاص آن.
بنا بر این، آیه شریفه مؤمنین را دستور مى‏دهد به اینکه تقوا پیشه نموده، صادقین را در گفتار و کردارشان پیروى کنند، و این غیر از آن است که بفرماید” شما نیز مانند صادقین متصف به وصف صدق باشید” زیرا اگر آن بود، مى‏بایستى بفرماید” و از صادقین باشید” نه اینکه بفرماید” و با صادقین باشید”، و این پر واضح است و احتیاج به توضیح ندارد.
ما بی وجود لطف تو مذهب نداشتیم
در دین و علم این همه منصب نداشتیم

نورت اگر نبود به جز شب نداشتیم
ذکر حسین جان به روی لب نداشتیم

آری اگر که شیعه به پا هست و عاشق است
از فیض قال باقر و از قال صادق است

با گوشه نگاه تو زائر درست شد
با روضه خوانی تو شعائر درست شد

از ذوق توست این همه شاعر درست شد
از قطره ای ز علم تو جابر درست شد
 
درهای شهر علم به دست تو باز شد
اسلام پای مکتب تو سرفراز شد

از شرق و غرب با تو جهان بی نیاز شد
اصلی ترین وصیت تو بر نماز شد

خفاش های نیمه شب تار آمدند
تو در نماز، در پی پیکار آمدند

مانند دزد از سر دیوار آمدند
اینگونه در مدینه همه بار آمدند

بر روی خاک از نفس افتاده می کشند
اینها ز زیر پای تو سجاده می کشند

در کوچه نیست پوشش و عمامه بر سرت
آتش گرفته است دری در برابرت

اما نبود پشت در خانه همسرت
پیچیده است ناله “ای وای مادر”ت

این حال و روز و صحنه برای تو آشناست
در کوچه پابرهنه… برای تو آشناست

در کوچه دست بسته… علی بود و فاطمه
تنها ، غریب، خسته… علی بود و فاطمه

در بین خون نشسته… علی بود و فاطمه
با پهلویی شکسته… علی بود و فاطمه