• 021-88565521
  • info@tedco.co

سکوت کننده در مقابل ظلم، همچون ظالم است

سکوت کننده در مقابل ظلم، همچون ظالم است

سکوت کننده در مقابل ظلم، همچون ظالم است

إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ ﴿رعد/۱۱﴾ خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتی) را تغییر نمی‏دهد مگر آنکه آنها خود را تغییر دهند، و هنگامی که خدا اراده سوئی به قومی (بخاطر اعمالشان) کند هیچ چیز مانع آن نخواهد شد، و جز خدا سرپرستی نخواهند داشت.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام : الغَفلَةُ أضَرُّ الأعداءِ .
غفلت، زیانبارترین دشمن است.
غرر الحکم : 472

می کوشیم دلیل و ریشة بروز تخلف کارکنان را شناسایی کرده و با رفع آن از تکرار تخلف توسط سایر کارکنان جلوگیری کنیم.


شأن نزول آیات 8 تا 11:
ابن عباس گوید: این آیات درباره دو مرد بنام اربد بن قیس و عامر بن طفیل نازل گردید و همچنین آیه 12 «هُوَ الَّذِی یرِیکمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً» تا آخر آن و نیز آیه 13 را (که بعد خواهد آمد) نیز به این آیات در این شأن و نزول مى افزایند
و نیز گویند آیات 10 و 11 درباره دو مرد فوق‌الذکر نازل گردیده بدین تفصیل، این دو مرد نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمدند و سؤالاتى از پیامبر نمودند ولى مقصود بدى داشتند و با طرح این سؤال مکر و حیله اى از ناحیه آنان در بین بوده است که بالاخره خداوند نتیجه مکر و حیله آن‌ها را به خودشان بازگردانید.
عامر نزد پیامبر آمد و گفت: یا محمد اگر من مسلمان بشوم با من چکار خواهى کرد و چه مزیتى بر سایر مسلمین خواهم داشت، پیامبر فرمود: آنچه که سایر مسلمانان بدان مکلف خواهند بود تو نیز مانند آن‌ها مکلف به تکلیف قرار خواهى گرفت.
عامر گفت: می‌خواهم که در ازاى مسلمان شدن مرا پس از خودت خلیفه و وصى خود گردانى. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این کار در دست من نیست بلکه به فرمان خداى من است. سپس گفت: بعد از مسلمان شدن به من چه خواهى داد؟ پیامبر فرمود: به تو لشکرى می‌دهم که با آن با دشمنان اسلام به جنگ پردازى. در جواب گفت: این سمت را که خودم هم دارم پس چه لزومى دارد که مسلمان شوم و البته مقصود عامر این بود که با رسول خدا صلی الله علیه و آله سرگرم صحبت باشد و به اربد دستور داده بود که در حین صحبت او با پیامبر از پشت سر رسول خدا صلی الله علیه و آله را مورد حمله قرار دهد.
در همین وقت بود که به اربد اشاره نمود، اربد خواست که از پشت شمشیر بکشد ولى آنچه سعى کرد که شمشیر را از غلاف بیرون آورد نتوانست و شمشیر او در غلاف در جاى خود ماند در این میان پیامبر متوجه شد و خود را کنار کشید و گفت: خدایا اینان که با من به مکر و حیله برخاسته اند، تو خود کارشان را بساز.
در این بین صاعقه اى بر سر اربد آمد و او را بسوخت، عامر که این منظره وحشتناک را دید، فرار کرد و در حین فرار فریاد می‌زد و مى گفت: یا محمد از خداى خود خواستى و او را به کیفر عمل رسانیدى و از بین بردى ولى بدان من با سواران زیاد و جوانان جنگجوى خودم به سراغ تو خواهم آمد.
پیامبر در جواب فرمود: خداوند تو را از این عمل باز خواهد داشت، چندى بعد عامر به مرض طاعون مبتلا گردید و

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)

لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ «11»
لَهُ مُعَقِّباتٌ‌: براى آنکه پنهان نماید گفتار را یا آشکار کند براى غیر و آنکه مخفى باشد به تاریکى یا پیدا شود به روشنائى، هر یک را ملائکه است که پى در پى بیابند در شب و روز. یا براى حق تعالى ملائکه هستند متعاقب باشند: ملائکه شب ملائکه روز را و ملائکه روز ملائکه شب را. مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ‌: از پیش روى انسان و از عقب سر او. یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ‌:
حفظ مى‌کنند و نگاه مى‌دارند انسان را به امر الهى از بلاهاى ناگهانى.
در تفسیر برهان ابى الجارود از حضرت باقر علیه السّلام در این آیه شریفه فرماید: به امر الهى نگاه دارند انسان را از اینکه به چاهى افتد، یا دیوارى به سرش آید، یا چیزى به او برسد تا وقتى که قدر آید، واگذارند او را. و آنها دو ملکند در شب، و دو ملکند در روز، متعاقب باشند او را. « تفسیر برهان، جلد 2، صفحه 283، حدیث 2» و عیاشى نیز قریب به این مضمون روایت نموده. « تفسیر عیاشى، جلد 2، صفحه 205، حدیث 16» در مجمع از حضرت على علیه السّلام: آنها ملائکه هستند که حفظ کنند آدمى را از مهالک تا منتهى به مقدرات شود او را واگذارند. « تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 281.» نزد بعضى مراد کرام الکاتبین ملائکه حفظه اعمال آدمى باشند.
تفسیر ابو الفتوح (قدس الله سره) « تفسیر ابو الفتوح ج 6 ص 467»: یکى از بزرگان صحابه از پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم پرسید که: چند ملک بر ما موکلند؟ فرمود: دو ملک یکى به راست و دیگرى به چپ؛ ملک دست راست بر چپ امیر است؛ چون بنده‌
نیکى کند، هریک را ده ثواب نویسد، چون بدى نماید، ملک دست چپ گوید: بنویسم، ملک دست راست گوید: توقف کن که پشیمان شود و استغفار نماید به توبه تا سه مرتبه؛ اگر بنده توبه یا استغفار کند، هیچ بر او ننویسد، و اگر توبه ننماید گوید: بنویس یکى به یکى، و خداى تعالى ما را از او برهاند که بد قرینى است، خدا را منظور نداشته، و از ما شرم نکند، و ذلک قوله: «ما یلفظ من قول الّا لدیه رقیب عتید»؛ و دو ملک دیگر در جلو و عقب که ما را نگاهدارند و ذلک قوله: «له معقّبات من بین یدیه و من خلفه یحفظونه من امر اللّه»؛ و ملک دیگر موکل بر موى پیشانى، یعنى مسلط بر تو، اگر تواضع کنى تو را بلند، و چون تکبر نمائى تو را فرو شکند؛ و دو ملک موکل بر لب، هیچ نگاه ندارند مگر صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام؛ و ملک دیگر موکل دهان که موذى داخل نشود؛ و دو ملک موکل بر چشم؛ این ده ملک مأمور شب؛ و روز ده ملک دیگر آیند و آنها بروند مجموع بیست شوند، و ابلیس به روز متعرض وسوسه آدمى، و فرزندانش در شب.
تذکره: آیه شریفه یادآورى است الطاف منعم حقیقى را نسبت به بندگان که تا چه اندازه رأفت و عطوفت را منظور داشته که عقول مجرده و ملائکه مقدسه را مأمور حفظ انسانى فرموده از مخاطرات و مهالک و شرّ جن و انس و هوامّ تا به آسایش زندگانى کنند، و اگر حفظ سبحانى نبودى، بشر را مزاحمات بسیار بودى، در این صورت انصاف نباشد بنده را نافرمانى و سرکشى نسبت به فرامین چنین مولاى رءوف مهربانى.
إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ‌: بتحقیق که خداوند متعال تغییر و تبدیل ندهد آنچه را عطا فرموده به قومى از نعمت و سلامتى و امنیت و فراوانى و توسعه و ارزانى.
حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ‌: تا اینکه تغییر دهند آنچه در نفوس ایشان است از طاعت به معصیت و از شکران به کفران. حاصل آنکه تا بندگان ثبات درفرمانبردارى و شکر گزارى دارند، حق تعالى با ایشان به رحمت و فضل باشد؛ و چون نیت و عمل بگردانند، خداوند متعال حال بگرداند.
تفسیر ابو الفتوح (قدس الله سره) « تفسیر ابو الفتوح ج 6 ص 471.» در خبر است چون آیه تحریم خمر نازل و مؤکد شد، پیغمبر خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم زجر مى‌فرمود آنان را که خمر مى‌خوردند و هر جا مى‌یافتند مى‌ریختند. روزى حضرت به کوچه‌اى مى‌رفتند.
برناى انصارى از آن طرف مى‌آمد و قرابه شراب به سر داشت. چون پیغمبر را دید، بترسیده متغیر شد، مفرى طلب تا بگریزد یا راه بگرداند، ممکن نشد. در دل با خداى تعالى عهد به راستى نمود گفت: خدایا، اگر این دفعه پرده فرمائى دگر از این گناه بگذرم.
آنگه ترسان و لرزان مى‌آمد، بر رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم رسیده سلام نمود. فرمود: چیست به سردارى؟ نتوانست بگوید شراب است؛ گفت:
قدرى سرکه باشد. حضرت فرمود: مرا بده. قرابه از سر گرفته با دلى ترسان و دستى لرزان مقدارى بر دست پیغمبر ریخت، سرکه صاف پاکیزه بود. حضرت آن را به اصحاب چشانید، مرد متعجب فروماند گفت: یا رسول اللّه به آن خدائى که تو را به حق به خلق فرستاده، من خمر در این قرابه کردم. فرمود: راست گفتى، لکن مرا دیدى چه عزم نمودى؟ گفت: توبه نصوح. فرمود: خداى تعالى به صدق نیت تو شراب را سرکه گردانید، پس آیه شریفه تلاوت فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» تنبیه: آیه شریفه بیان فرماید که منشأ تغییر نعمت و عطاى سبحانى، ناسپاسى و ناهنجارى بندگان است که وقتى تجاسر و بى‌حیائى بى‌اندازه شد، موجب شود زوال نعمت و نزول نقمت را. و روایات معتبره نیز وارد است:
1- تفسیر برهان- ابن بابویه (قدس الله سره) روایت نموده از ابا خالد کابلى که شنیدم حضرت سید سجاد علیه السّلام.
یقول الذّنوب الّتى تغیّر النّعم البغى على الناس و الزّوال عن العادة فى الخیر و اصطناع المعروف و کفران النّعم و ترک الشّکر. قال اللّه عزّ و جلّ: انّ اللّه لا یغیّر ما بقوم حتّى یغیّروا ما بانفسهم. « تفسیر برهان ج 2 ص 283 و 284.» فرمود: گناهانى که موجب تغییر نعمت شود: سرکشى و ظلم بر مردمان، و زوال از عادت خیر و کارهاى معروف، و کفران نعم و ترک شکر؛ و بعد این آیه را تلاوت نمود، «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»
2- حضرت صادق علیه السّلام فرمود: « اصول کافى، جلد 2، صفحه 275، حدیث 29.» پدر بزرگوارم مى‌فرمود: انّ اللّه قضى قضاء حتما لا ینعم على عبد بنعمة فسلبها ایّاه قبل ان یحدث العبد ما یستوجب بذلک الذّنب سلب تلک النّعمة، و ذلک قول اللّه ان اللّه لا یغیّر ….
بتحقیق خداى تعالى حکم حتمى فرموده، عطا ننماید بر بنده‌اى نعمتى، پس سلب کند آن را از او پیش از آنکه بنده کارى کند که مستوجب شود بدان معصیت اخذ این نعمت را، این است فرمایش الهى‌ «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ»
3- در کافى از حضرت رضا علیه السّلام فرمود: « اصول کافى ج 2 ص 273، حدیث 22.» هر زمانى که بندگان گناهانى تازه نمایند که آنها را بجا نمى‌آوردند، خداوند سبحان احداث فرماید مر آنها را بلاهائى که نشناسند.
4- حضرت باقر علیه السّلام فرمود: « اصول کافى، جلد 2، کتاب الایمان و الکفر، صفحه 374.» یافتیم در مکتوبات رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: زمانى که ظاهر شود زنا بعد از موت من، زیاد گردد موت فجئه.
و زمانى که کم فروشى در کیل و وزن شود، سخط الهى ایشان را فراگیرد به قحطى و کمى. و زمانى که زکات ندهند، منع کند زمین برکت خود را از زرع و میوه‌جات و معادن تماما. و زمانى که در احکام ظلم کنند، معاونت بر ظلم و دشمنى نمایند. و زمانى که نقض عهد خداى تعالى و رسول نمایند، دشمن را خدا بر ایشان مسلط گرداند. و زمانى که قطع رحم کنند، مال را در دست اشرار قرار دهد. و زمانى که امر به معروف و نهى از منکر و متابعت اخیار اهل بیت مرا ننمایند، خداوند بدترین آنها را بر ایشان مسلط گرداند پس نیکان ایشان دعا کنند مستجاب نفرماید دعاى ایشان را.
وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً: و زمانى که اراده فرماید خداى تعالى به قومى بدى را از عذاب و هلاک و قحط و غلا و مرض و بلا، فَلا مَرَدَّ لَهُ‌: پس نیست گرداننده و دفع کننده‌اى براى آن عذاب و بلا. وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ‌: و نیست براى آن قوم غیر از خداى تعالى حمایت کننده و مدبرى که دفع نماید عذاب را از ایشان.
تبصره: این مطلب مسلم است هر شیئى در عالم وجود، اثر وضعى دارد از ضرر یا نفع، که ملازم با آن و به فعلش اثر مترتب گردد، چنانچه خیر و طاعت، آثار خوشى و بهجت را آورد؛ همچنین شر و معصیت، تبعات بدى و نکبت را وارد گرداند. بدین مقدمه واضح شد که سبب تغییر نعم الهى و نزول سخط سبحانى را بندگان به سوء اختیار فراهم کنند از ناسپاسى و نافرمانى و به اتیان سبب مسبب که اثر وضعى است طارى شود، مانند کسى که به سوء اختیار شرب سم نماید، اثر هلاکت که ملازم با اوست موجود گردد.