• 021-88565521
  • info@tedco.co

شایستگی را معیارهم خانوادگی قرار دهیم

شایستگی را معیارهم خانوادگی قرار دهیم

شایستگی را معیارهم خانوادگی قرار دهیم

إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ – هود:46 او (فرزند طغیانگر تو)، در حقیقت از خانواده تو نیست، او (داراى) کردارى ناشایسته است

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
________________________________________

قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ (46)
چون این سؤال را نمود:
قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ‌: فرمود خداوند متعال: اى نوح بتحقیق پسر تو نبود از اهل دین تو. إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ‌: بدرستى که او صاحب کار ناشایسته است.
تنبیه: سید مرتضى علم الهدى رضوان الله علیه وجوهى در آیه شریفه بیان فرمود « تنزیه الانبیاء ص 17» تمام صحیح و مطابق است به جهت دلالت عقل:
1- مراد نفى نسب نیست بلکه نفى از اهل، یعنى از جمله اهل تو نیست که وعده نجات آنها را داده‌ایم، زیرا به آیه‌ «إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ» استثنا فرمود از اهل و آنانکه مشیت الهى به هلاکت آنها تعلق یافته به سبب فرط کفر و عناد، و کنعان از آن جمله بود.
2- آنکه آیه‌ «لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ» مراد «لیس من دینک»، یعنى او از اهل دین تو نیست، و اهل تو کسانیند که بر دین تو باشند، و کفر، او را از حکم اهلى خارج نمود و نیز تعلیل‌ «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ» مبین و محقق سازد که مراد نفى دین است و مؤید این است روایت على بن مهزیار از حضرت رضا علیه السّلام‌ « عیون الاخبار الرضا علیه السلام، ج 2 ص 75 » که حق تعالى نوح را فرمود پسر تو نیست از اهل تو، زیرا مخالف او بود. و تابعان او را از اهل او مقرر فرموده و اطلاق اهل به تابع و اهل دین شایع، مانند فرمایش‌ نبوى صلّى اللّه علیه و آله‌ « بحار الانوار ج 22 از ص 315 تا 354 » السّلمان منّا اهل البیت، اى: على دیننا و تابع لنا.
تبصره: اقوى مؤثر در طبع انسانى مجالست و معاشرت باشد، گذشته از فساد اخلاق، چه بسا شود فطرت اولیه اسلامیه را تغییر، و شخص را از جرگه اهلیت دینى خارج گرداند، چنانچه پسر نوح از اهلیت دینى خارج و عاقبت هلاک شد در اثر معاشرت با بدان و اشرار. حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرماید: المرء على دین خلیله و قرینه. « اصول کافى، جلد 2، صفحه 642، حدیث 10» مرد بر دین دوست و همنشین خود است.
به دنیا هر که با یارى قرین است‌
به مانند وى او را رسم و دین است‌
اگر با نیک یا با بد نشینى‌
صفات و خلق او در خویش بینى‌
و حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در ذیل حدیثى فرماید: مجالسة الابرار للفجّار تلحق الابرار بالفجّار. « صفات الشیعة، صدوق، حدیث نهم، ص 6 » همنشینى نمودن نیکان فجار را، ملحق نماید نیکان را به فجار.
پسر نوح با بدان بنشست‌
خاندان نبوتش گم شد
متابعت، بلال حبشى را داخل؛ و مخالفت، ابو لهب قرشى را خارج نمود.
بعد از آن به جهت تقریر آن فرمود: فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ‌: پس مپرس مرا آنچه را که نیست براى تو دانائى به آن، یعنى از من طلب مکن چیزى را که علم به صلاح و فساد آن ندارى. نهى تنزیهى است اگرچه از او این سؤال واقع نشد مانند «لا تشرک باللّه» و نوح سؤال نمود نجات پسرش را به شرط مصلحت نه بر سبیل قطع، چون خداى تعالى فرمود که مصلحت در غیر نجات است، در این صورت منافات با سؤال او ندارد؛ و تسمیه نداء نوح به سؤال به جهت آنست که ذکر موعد به نجات اهل او متضمن استنجاز بود در شأن ولد و یا استفسار از مانع انجاز در حق او. إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ‌:
بدرستى که من پند و نصیحت مى‌کنم تو را از آنکه باشى از غافلان، یا آنکه من پند دهم تو را تا آنکه از جاهلان نباشى. و شک نیست که وعظ سبحانى باز دارد از نادانى و پاک کند از ناشایستگى.

…………………………………………………………………………
به کسی جز توام ایدوست اُمیدی نبود
خوشتر از وعده ی دیدار وصل تو نویدی نبود

جز نگاه تو که هر غمزده را تسکین است
شب حرمان مرا نور امیدی نبود

تا بکی بسته بود باب فرج مهدی جان
غیر دست تو بر این قفل کلیدی نبود

با تو هر شام بود امت ما را شب قدر
بی تو بر ملت ما تم زده عیدی نبود

ای (موید) ز بسی خون دل و اشک قلم
دفتر شهر مرا سطر سفیدی نبود