• 021-88565521
  • info@tedco.co

خدمت مردم به یکدیگر مایه قوام جامعه انسانی است

خدمت مردم به یکدیگر مایه قوام جامعه انسانی است

خدمت مردم به یکدیگر مایه قوام جامعه انسانی است

نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِیًّا ﴿زخرف/۳۲﴾ ما در زندگی دنیا معیشت آنان را میانشان تقسیم کرده ایم، و برخی را از جهت درجات [فکری و مادی] بر برخی برتری داده ایم تا برخی از آنان برخی دیگر را [در امر معیشت و سایر امور] به خدمت گیرند

پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم):
تا زمانى که مؤمن در کمک به برادر مؤمن خود کوشا باشد، خدا هم او را کمک و یارى خواهد کرد.
بحارالأنوار جلد،74 صفحه،312
موجبات نیک فرجامى
الإمامُ الکاظمُ علیه السلام : إنّ خَواتِیمَ أعْمالِکُم قَضاءُ حَوائجِ إخْوانِکُم و الإحْسانُ إلَیهِم ما قَدَرْتُم ، و إلاّ لَم یُقْبَلْ مِنکُم عَمَلٌ . حِنُّوا على إخْوانِکُم ، و ارْحَموهُم تَلْحَقوا بِنا .[بحار الأنوار : (ص40/ح379/ج75)
امام کاظم علیه السلام : پایان اعمال شما به این است که در حدّ توان خود، نیازهاى برادرانتان را بر آورید و به آنان نیکى کنید . در غیر این صورت، اعمال شما پذیرفته نشود . با برادران خود مهربان و دلسوز باشید تا به ما بپیوندید .

(کدهای رفتاری سازمان)
در ساعات پرازدحام شعب، بیمارستا نها و درمانگاهها و … به یاد داریم که مسبب
حجم زیاد کار ما، اربا ب‌رجوع نیست؛ در این شرایط برخورد محترمانه را از یاد نمی‌بریم و می‌کوشیم از کیفیت خدمت‌دهی نکاهیم.
(کدهای عمومی: ارباب رجوع-کد:78)


تفسیر المیزان

جمله” نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا” دلیل این انکار را بیان مى‏کند و مى‏فرماید اینکه گفتیم اینها اختیاردار مساله نبوت نیستند تا به تقسیم آن بپردازند، براى این است که از تقسیم چیزى که به مراتب از نبوت پایین‏تر است عاجزند، و آن معیشت زندگى دنیاى ناچیزشان است که ما در بینشان تقسیم کرده‏ایم، آن وقت چگونه مى‏خواهند چیزى را تقسیم کنند که بسیار ارجمندتر و داراى قدر و منزلت بیشتر است؟ آن هم به اندازه‏اى که کسى نمى‏تواند مقدارش را درک کند، یعنى به مساله نبوت بپردازد که رحمت خاصه ما است، و هر کسى را که بخواهیم بدان اختصاص مى‏دهیم؟
و دلیل بر اینکه اختیار ارزاق و معیشت‏ها به دست انسان نیست، اختلاف افراد مردم در دارایى و فقر، و عافیت و صحت، و اولاد و سایر چیزهایى است که رزق شمرده مى‏شود، با اینکه هر فرد از افراد بشر را که در نظر بگیرى مى‏بینى که او هم مى‏خواهد از ارزاق نهایت درجه‏اش را که دیگر بیش از آن تصور ندارد دارا باشد. اما مى‏بینیم که هیچ یک از افراد به چنین آرزویى نمى‏رسند، و به همه آنچه که آرزومندند و آنچه که دوست مى‏دارند نائل نمى‏شوند، از اینجا مى‏فهمیم که ارزاق به دست انسان نیست چون اگر مى‏بود هیچ فرد فقیر و محتاجى در هیچ یک از مصادیق رزق یافت نمى‏شد بلکه هیچ دو نفرى در داشتن ارزاق، مختلف و متفاوت پیدا نمى‏شد، پس اختلافى که در آنان مى‏بینیم روشن‏ترین دلیل است بر اینکه رزق دنیا به وسیله مشیتى از خدا در بین خلق تقسیم شده، نه به مشیت انسان.
علاوه بر اینکه اراده و عمل انسانها در به دست آوردن رزق یکى از صدها شرائط آن است، و بقیه شرائطش در دست آدمى نیست، و از انواع رزق آنچه مطلوب هر کسى است وقتى به دست مى‏آید که همه آن شرائط دست به دست هم دهند، و اجتماع این شرائط به دست خدایى است که تمامى شرائط و اسباب به او منتهى مى‏شود.
همه اینها که گفتیم در باره مال بود، و اما جاه و آبرو آن نیز از ناحیه خدا تقسیم مى‏شود، چون متوقف بر صفات مخصوصى است که به خاطر آن درجات انسان در جامعه بالا مى‏رود، و با بالا رفتن درجات مى‏تواند پایین دستان خود را تسخیر کند و در تحت فرمان خود درآورد، و آن صفات عبارت است از فطانت، زیرکى، شجاعت، علو همت، قاطعیت عزم، داشتن ثروت، قوم و قبیله و امثال اینها، که جز به صنع خداى سبحان براى کسى دست نمى‏دهد، هم چنان که فرموده:” وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا- ما بعضى از ایشان را به درجاتى ما فوق بعضى دیگر کردیم تا بعضى بعضى دیگر را مسخر خود کنند”.
پس، از مجموع دو جمله، یعنى جمله” نَحْنُ قَسَمْنا …”، و جمله” وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ …”، استفاده شد که تقسیم کننده ارزاق مادى و معنوى (جاه) در بین مردم، خداى سبحان است، و لا غیر. و معناى جمله” وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ” این است که:
نبوت که رحمت پروردگار تو است بهتر است از مالى که مشرکین در پى جمع آنند، پس وقتى تقسیم این مال و جاه پست در دست آنان نیست، چگونه مى‏توانند بهتر از آن و مهم‏تر از آن را  تقسیم کنند.
ممکن هم هست جمله” وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ” را عطف تفسیر بگیریم براى جمله” نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ …”، در نتیجه جمله مذکور بیانى مى‏شود براى تقسیم معیشت، اما به بیان علل انقسام آن در مجتمع انسانى.
توضیح اینکه: کثرت حوائج انسان در زندگى دنیا آن قدر زیاد است که فرد فرد انسانها نمى‏توانند همه آنها را در زندگى فردى خود برآورده نمایند، و مجبورند که بطور اجتماعى زندگى کنند، و از اینرو است که اولا بعضى بعضى دیگر را به خدمت خود مى‏گیرند، و از آنان استفاده مى‏نمایند. و ثانیا اساس زندگى را تعاون و معاضدت یکدیگر قرار مى‏دهند، در نتیجه مال کار بدینجا منجر مى‏شود که افراد اجتماع هر یک هر چه دارد با آنچه دیگران دارند معاوضه کند، و از همین جا نوعى اختصاص درست مى‏شود، چون گفتیم هر یک از افراد اجتماع ما زاد فراورده‏هاى خود را- که یا غله است و یا کالاى صنعتى- مى‏دهد و آنچه از حوائج زندگى مى‏خواهد از ما زاد فراورده‏هاى دیگران مى‏گیرد.
مثلا یکى از افراد اجتماع قناتى کنده، و آبى در آورده، آنچه از این آب که زائد بر مقدار حاجتش مى‏باشد مى‏دهد، و از دیگران ما زاد آذوقه‏شان را مى‏گیرد، در نتیجه هر دو، هم داراى آب مى‏شوند، و هم داراى آذوقه. و لازمه این نوع زندگى این است که هر فردى در کارى که تخصص دارد سعى مى‏کند و آن کار را به بهترین وجه ممکن انجام داده، از آنچه درست مى‏کند هر چه خودش لازم دارد نگه مى‏دارد، و قهرا ما زاد آن مورد احتیاج دیگران واقع مى‏شود، چون دیگران به کارى دیگر اشتغال دارند، و او هم به فراورده‏هاى آنان محتاج است، و ما یحتاج خود را با آنچه از فراورده‏هاى خود زیاد آمده مبادله مى‏کند، مانند نانوا که محتاج آبى است که سقایان دارند، و سقا هم محتاج نان او است، پس نانوا براى سقا کار مى‏کند، و سقا هم براى نانوا. و نیز مانند یک مخدوم که خادمى را براى خدمت خود مسخر کرده، و خادم هم مخدوم را براى پولش مسخر کرده، و همچنین هر دسته از طبقات اجتماع مسخر طبقات دیگر، و خود مسخر کننده آنان است، و آنان یا بدون واسطه و یا با یک یا چند واسطه مسخر اویند، (کفاشى براى کفش‏دوزى بدون واسطه محتاج به دباغ است، ولى برزگر با واسطه محتاج به او است، چون بین برزگر و دباغ و سراج فاصله است)، براى اینکه هر یک به ما زاد آنچه نزد دیگرى است محتاج است، و هر یک فراورده‏هاى خود را در دسترس دیگران قرار مى‏دهد، البته با اختلافى که مردم در احتیاج و اهتمام به فراورده‏ها دارند، و بنا بر آنچه گذشت مراد از کلمه” معیشت” هر چیزى است که زندگى انسان را تشکیل مى‏دهد، چه مال و چه جاه. و یا تنها مال است، و غیر مال را به تبع شامل مى‏شود هم چنان که ذیل آیه که مى‏فرماید” وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ” نیز مؤید این احتمال است، چون تنها شامل مال مى‏شود، و غیر مال را به تبع شامل مى‏گردد.