شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ ﴿بقره/۱۸۵﴾ [این است] ماه رمضان که قرآن در آن نازل شده، قرآنی که سراسرش هدایتگر مردم است و دارای دلایلی روشن و آشکار از هدایت می باشد، و مایه جدایی [حق از باطل] است.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم):
اگر بنده «خدا» می دانست که در ماه رمضان چیست [چه برکتی وجود دارد] دوست می داشت که تمام سال، رمضان باشد.
بحار الانوار، ج 93، ص 346
” شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدىً” ماه رمضان نهمین ماه از ماههاى سال قمرى و عربى است، که بین ماه شعبان و شوال واقع است، و در قرآن کریم از ماههاى دوازدهگانه غیر از ماه رمضان نام هیچ ماه دیگرى نیامده.
[فرق بین” انزال” و” تنزیل” و اشاره به وجه تسمیه قرآن]
و کلمه نزول به معناى پائین آمدن و وارد شدن از نقطه بلند است، و فرق میان انزال و تنزیل این است که انزال به معناى نازل کردن دفعى و یک پارچه است، و تنزیل به معناى نازل کردن تدریجى است، و کلمه (قرآن) اسم کتابى است که خداى تعالى آن را بر پیامبر گرامیش محمد ص نازل کرده، و به این جهت آن را قرآن نامیده که (قبلا از جنس خواندنیها نبود، و به منظور اینکه درخور فهم بشر شود نازلش کرد و در نتیجه کتابى) خواندنى شد، چنان که فرمود:” إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ” « ما آن را (قرآن را) کتابى خواندنى و عربى کردیم باشد که شما درکش کنید.” سوره زخرف آیه 3″» و این کلمه هم بر مجموع قرآن اطلاق مىشود و هم بر اجزاى آن.
[مراد از نزول قرآن در ماه رمضان و نقد و بررسى اقوال مختلف در باره تدریجى یا دفعى بودن نزول آن]
و این آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه قرآن یک پارچه در ماه رمضان نازل شده، از سوى دیگر ظاهر آیه شریفه:” وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُکْثٍ، وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا” « و قرآنى که آن را قسمت قسمت کردیم تا کم کم بر مردمش، بخوانى و به تدریج نازلش کردیم.” سوره اسراء آیه 106″» دلالت دارد بر اینکه قرآن کریم به تدریج و در مجموع مدت دعوت رسول خدا ص یعنى در مدت تقریبا بیست و سه سال نازل شده، تاریخ هم مؤید این معنا است، و از همین جهت بعضى گمان کردهاند که آیه مورد بحث با این آیه منافات دارد.
و بعضى دیگر در پاسخ گفتهاند: قرآن کریم دو بار نازل شده، یک بار در ماه رمضان بطور یک پارچه به آسمان دنیا نازل شد و بار دیگر از آسمان دنیا به تدریج بر زمین نازل شده، و این پاسخى است که مفسرین نامبرده آن را از روایات گرفتهاند که بعضى از آنها را در بحث روایتى آینده نقل خواهیم کرد. ان شاء اللَّه ولى بعضى دیگر به این مفسرین اشکال کردهاند، که در آیه مورد بحث که تعبیر به انزال- یعنى نازل شدن یک پارچه- فرموده دنبالش فرموده:” هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ” به این منظور نازل شده که باید هدایتگر مردم و فارق میان حق و باطل باشد، و دلائلى روشن از هدایت ارائه دهد، و این معنا با نازل شدن به آسمان دنیا نمىسازد، چون بنا بر این تفسیر قرآن کریم سالها در آسمان دنیا بود، در حالى که هدایتگر براى مردم نبود.
بعضى دیگر از این ایراد پاسخ دادهاند به اینکه هدایت بودن قرآن البته به این معنا که مىتواند هادى مردم باشد و مردم را از ضلالت نجات دهد و فارق میان حق و باطل باشد، معنایى است که منافات ندارد با اینکه چند سالى در آسمان دنیا بدون هدایت فعلى و خلاصه راکد مانده باشد، تا وقتى زمان به کار افتادنش رسید از آسمان به زمین نازل گردد، و نظائر آن بسیار است، مانند قوانینى که از مجلس قانونگذارى گذشته تا هر وقت زمان بکار بردن فلان مادهاش رسید آن را به کار ببرند، و از قوه به فعلیت در آورند.
این بود پرسش و پاسخهایى که پیرامون آیه کردهاند، و لیکن حق مطلب این است که حکم قوانین و دستورات با حکم خطاباتى که متوجه اشخاص مىشود فرق دارد، در خطابات باید قبل از صدور خطاب مخاطبى باشد، هر چند به مدتى اندک آن گاه به او خطاب کنند، و معنا ندارد خطاب از مقام تخاطب جلوتر باشد، و در قرآن کریم از این خطابها بسیار است، مانند خطاب در آیه:” قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها وَ تَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما” « خدا سخن آن کس که در باره همسرش با تو مجادله مىکرد و به خدا شکوه مىکرد شنید، و خدا همه گفتگوى شما را مىشنود.” سوره مجادله آیه 1″».
و خطاب در آیه:” وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً”. « و چون تجارت یا لهوى مىبینند تو را در وسط سخن در حالى که ایستادهاى رها مىکنند.” سوره جمعه آیه 11″» و آیه:” رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ، فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ، وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا”. « مردانى که عهد خود را که با خدا بستهاند وفا مىکنند، بعضى از ایشان عمرشان سرآمده، و بعضى دیگر منتظر سرآمدن عمرند، و کمترین گوشهاى از عهد خود را دگرگون نمىسازند.” سوره احزاب آیه 23″» که در این سه آیه و امثال آن خطابها متوجه مخاطبینى است که قبل از خطاب وجود داشتهاند.
علاوه بر اینکه در قرآن کریم ناسخ و منسوخ هست و معنا ندارد که ناسخ و منسوخ هر دو در یک زمان نازل شوند.
بعضى از مفسرین پاسخ دادهاند که مراد از نزول قرآن در ماه رمضان نزول آن قسمتى از قرآن است که در رمضان نازل شده.
ولى این جواب هم درست نیست، براى اینکه مشهور در نزد مفسرین این است که رسول خدا ص که مبعوث به قرآن بوده در روز بیست و هفتم از ماه رجب مبعوث شده، و بین رجب تا رمضان بیش از یک ماه فاصله است، آن وقت چگونه ممکن است در این مدت بعثت آن جناب از نزول قرآن خالى باشد.
از اینهم که بگذریم آیههاى اول سوره” علق” شهادت مىدهد که این سوره اولین سورهاى بوده که نازل شده، و در اولین روز بعثت نازل شده، و همچنین سوره” مدثر” شهادت مىدهد که در روزهاى اول دعوت نازل شده، و به هر حال بسیار بعید است که اولین آیه نازل، در ماه رمضان باشد علاوه بر اینکه جمله مورد بحث که مىفرماید:” شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ” دلالت صریحى ندارد بر اینکه مراد از قرآن اولین قسمت نازل آن باشد، پس حمل آیه بر اولین جزء نازل آن حملى است بدون دلیل.
و نظیر این آیه در دلالت بر اینکه قرآن در یک زمان نازل شده آیه:” وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ” « سوگند به کتاب روشنگر که ما آن راى در شبى با برکت نازل کردیم، که ما همواره کار بیم رسانى راى داشتهایم.” سوره دخان آیه 3″» و آیه:” إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ” مىباشد چون که از این آیات بر مىآید همه قرآن در یک زمان نازل شده، و ظاهر آنها نمىسازد با اینکه منظور نزول اولین قسمت نازل آن باشد، و یا منظور اولین روز انزال آن باشد، قرینهاى هم در کلام نیست که بخاطر آن قرینه بتوانیم دست از ظاهر آن برداریم.
[آنچه در این باره از تدبر در آیات کتاب استفاده میشود]
و آنچه از تدبر در آیات کتاب بر مىآید مطلبى دیگر غیر از همه این مطالب است، چون در آیاتى که مىگوید قرآن در ماه رمضان و یا در شبى از شبهاى آن نازل شد تعبیر به انزال آمده، که دلالت بر نازل کردن یکپارچه قرآن دارد، و در هیچ یک از آنها تعبیر به تنزیل نیامده، مثلا یک جا فرموده:” شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ” « جاى دیگر فرموده:” حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ” ، و در جاى دیگر فرموده:” إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ”
و این تعبیر و نازل شدن یکپارچه به دو اعتبار مىتواند باشد، یکى به اعتبار اینکه مجموع و روى هم رفته قرآن و یا بعضى از آن یکپارچه و یک دفعه نازل شده هر چند که تک تک آیاتش به تدریج نازل شده باشد، هم چنان که در مورد باران با اینکه قطره قطره نازل مىشود، ولى به اعتبار اینکه مجموع بارانها و قطرات مفید فائده بوده تعبیر مىکند به اینکه” کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ” « مثل آبى که ما آن را از بالا نازل کردهایم.” سوره یونس آیه 24″» و نیز بهمین اعتبار فرموده:” کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ” « کتابى که ما نازلش کردیم بر تو کتابى پر برکت تا در آیاتش تدبر کنند.” سوره ص آیه 29″».
دوم به اعتبار اینکه کتاب ما وراى آنچه ما با فهم عادى خود از آن مىفهمیم، که معلوم است فهم عادى ما مستلزم آن است که آیاتش را جدا جدا تدبر کنیم، و خود هم جدا جدا و به تدریج نازل شود، حقیقت دیگرى دارد که به لحاظ آن حقیقت امرى واحد و غیر تدریجى است، و نزولش به انزال- یک دفعه- است، نه تنزیل (نزول بتدریج).
و همین اعتبار دومى از آیات کریمه قرآن استفاده مىشود مانند آیه:” کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ” « کتابى است که قبلا نزد حکیم خبیر، فشرده بود، و سپس آیاتش از هم جدا شد.” سوره هود آیه 1″» چون کلمه” احکمت” از احکام است و احکام در مقابل” تفصیل” است، و تفصیل عبارت است از اینکه کتاب را فصل فصل و قطعه قطعه کنند، در نتیجه احکام به معناى آن است که به نحوى باشد که جزء جزء نداشته و اجزایش از یکدیگر متمایز نباشد، چون همهاش به یک معنا بر مىگردد، که آن معنا جزء و فصل ندارد و آیه شریفه صریح است در اینکه این تفصیل که ما امروز در قرآن مشاهده مىکنیم تفصیلى است که بعدها به قرآن داده شده، و گرنه در آغاز محکم و بدون جزء و فصل بوده.
از این آیه روشنتر، آیه” وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ. هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ” « محققا براى آنها کتابى آوردهایم که از روى علم تفصیل دادیم کتابى که هدایت و رحمت است براى قومى که ایمان آورند آیا جز تاویل آن را منتظرند روزى که تاویلش بیاید آنها که از پیش آن را فراموش کردهاند اقرار مىکنند که رسولان پروردگار ما به حق آمده و حق گفتند.” سوره اعراف آیه 52- 53″».
و آیه” وَ ما کانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ، وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ الْکِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ” تا آنجا که مىفرماید:” بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ” « این کتابى نیست که بتوان به خدا افتراء زد، لیکن مصدق کتب آسمانى عصر خودش و تفصیل همان کتابها است کتابى است بدون شک از ناحیه رب العالمین (تا آنجا که مىفرماید): بلکه اینان چیزى را تکذیب مىکنند که احاطه علمى بدان ندارند، و هنوز تاویلش نیامده.” سوره یونس آیه 39- 37″» چه از این آیات و مخصوصا آیه شریفه سوره یونس به خوبى استفاده مىشود که مساله تفصیل و جداسازى امرى است که بعدها بر کتاب خدا عارض شده است و قبلا به این صورت نبوده. پس کتاب به خودى خود چیزى است، و تفصیلى که عارض بر آن شده چیزى دیگر، و کفارى که کتاب را تکذیب کردند تکذیبشان مربوط به تفصیل کتاب است، و ناشى از این است که فراموش کردند این تفصیل به چه چیز برگشت مىکند و به زودى در قیامت مىفهمند و جز فهمیدن چارهاى ندارند، آن وقت پشیمان مىشوند در حالى که پشیمانى سودى برایشان نداشته، و راه گریزى هم ندارند، و این آیه اشعارى هم به این معنا دارد که کتاب اصلى تاویل کتاب خواندنى یعنى قرآن است.
از آیه مورد بحث روشنتر این آیه شریفه است:” حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ، إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ” « حم سوگند به کتاب روشنگر که ما آن را کتابى خواندنى و عربى کردیم، تا شاید شما تعقل کنید، و گرنه آن کتاب در کتابى اصلى بود، که نزد ما مقامى بلند و فرزانه دارد.” سوره زخرف آیه 1- 4″1» چون این آیه ظهور در این معنا دارد که قرآن قبلا در کتاب مبینى بوده که خواندنى و عربى نبوده، و بعدها خواندنى و عربى شده، و لباس الفاظ آنهم به واژه عربیت پوشیده، تا مردم آن را بفهمند و گرنه همین کتاب قبلا در” ام الکتاب”، که نزد خدا مقامى بلند داشته است، بوده مقامى که دست خرد بدان نمىرسد، کتابى که حکیم است، یعنى مانند کتاب قرآن آیه آیه و سوره سوره نیست.
و آیات شریفه” فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ، وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ، إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ، فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ، لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ، تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ” « سوگند به جایگاههاى ستارگان نخورم، و آن اگر بدانید سوگندى بزرگ است محققا قرآنى است ارجمند در نامهاى نهفته، جز پاک شدگان به آن دسترسى نیابند نازل کردنى از پروردگار جهانیان است.” سوره واقعه آیه 80″» نیز در سیاق آیه سوره زخرف است، چون از ظاهر آن به خوبى بر مىآید، قرآن کریم در کتاب مکنون و پنهان از دید بشر قرار داشته، در کتابى که جز پاکان کسى با آن تماس ندارد، و از آن کتاب که نزد رب العالمین است نازل شده است، و اما قبل از نازل شدن موقعیتى در کتاب مکنون داشته، مکنون از اغیار همان که در آیه سوره زخرف ام الکتابش خوانده، و در سوره بروج لوح محفوظش نامیده و فرموده:” بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ” « آن قرآنى مجید است که در لوح محفوظ قرار دارد.” سوره بروج آیه 22″» بلکه این لوح از این جهت محفوظ است که دگرگونگى در آن راه ندارد، و معلوم است قرآنى که باید به تدریج نازل شود (چون به عالمى نازل مىشود که زمان و تدرج بر همه آن حاکم است) هرگز از ناسخ و منسوخ و از تدریج خالى نیست و این تدرج خود نوعى تبدل است، پس کتاب مبین که اصل قرآن است و خالى ازتفصیل و تدرج است، امرى است غیر این قرآن نازل شده، و قرآن به منزله لباسى است براى آن امر. و همین معنا یعنى اینکه قرآن، نازل شده و بشرى شده کتاب مبین (که ما آن را حقیقت کتاب مىنامیم) باشد، و به منزله لباسى باشد براى اندام صاحب لباس، و مثال باشد براى حقیقت و نیز به منزله مثل باشد براى غرض صاحب کلام، خود مصحح آن است که احیانا آن حقیقت را هم قرآن بنامیم هم چنان که در آیه شریفه:” بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ” « بلکه آن قرآنى است ارجمند در لوحى محفوظ.” سوره بروج آیه 22″» و آیاتى دیگر این تعبیر آمده، و همین نکته باعث مىشود که آیه:” شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ” « ماه رمضان که در آن قرآن را نازل کردیم.” سوره بقره آیه 185″»، و آیه” إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ” « ما نازل کردیم قرآن را در شب قدر.” سوره قدر آیه 1″»، و آیه” إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ” « ما نازل کردیم قرآن را در شبى مبارک.” سوره دخان آیه 2″» را که دلالت دارند بر اینکه قرآن یک دفعه نازل شده حمل کنیم بر نازل شدن حقیقت قرآن، یعنى کتاب مبین، بر قلب رسول خدا ص در یک شب، هم چنان که همین قرآن بعد از آنکه بشرى و خواندنى و مفصل شد، تدریجا در مدت بیست و سه سال دعوت نبویه نازل شده است.
این نزول تدریجى از آیات زیر استفاده مىشود:” وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى إِلَیْکَ وَحْیُهُ” « در قرآن قبل از تمام شدن وحیش عجله مکن.” سوره طه آیه 114″» و آیات:” لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ، إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ، فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ”
« زبان خود را بدان حرکت مده، که به آن عجله کرده باشى، چون که جمع آن و نیز خواندش به عهده ما است، پس همین که آن را خواندیم خواندنش را پیروى کن، و سپس به عهده ما است که آن را بیان کنیم.” سوره قیامت آیات 15- 19″ […..]» چون از این آیات بر مىآید که رسول خدا ص مىدانسته چه آیهاى بر او نازل مىشود، و به همین جهت قبل از آنکه وحى آیهاى تمام شود او از پیش، آیه را مىخوانده، و خداى تعالى از این کار نهیش فرمود، که ان شاء اللَّه توضیحش در جاى مناسب خواهد آمد.
و سخن کوتاه آنکه: اگر کسى در آیات قرآنى تدبر و دقت کند هیچ چارهاى جز این ندارد که اعتراف کند به اینکه آیات قرآنى دلالت دارد بر اینکه این قرآنى که تدریجا بر رسول خدا ص نازل شده متکى بر حقیقتى است متعالى و بس بلند که عقول عامه بشر قاصر از درک آن، و دست افکار ملوث به لوث هوسها و قذارتهاى مادهشان از رسیدن به آن حقیقت کوتاه است، و اینکه نخست این حقیقت بر رسول خدا ص نازل شده بود و به وى تعلیم داده بود که منظورش از کتاب (که بعدا تدریجا نازل مىشود) چیست. و ما ان شاء اللَّه در بحث پیرامون تاویل و تنزیل در تفسیر آیه شریفه:” هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ” باز در این باره سخن خواهیم گفت.
این آن مطلبى است که گفتیم با دقت و تدبر از آیات کریمه قرآن به دست مىآید بله محدثین که کارشان تنها نقل حدیث است و نیز علماى علم کلام و همچنین علماى مادى این عصر از آنجا که منکر ما وراى ماده و محسوساتند ناگزیر شدهاند این آیات و نظائر آن را که دلالت دارند بر اینکه مثلا قرآن هدایت و رحمت و نور و روح و مواقع نجوم و کتاب مبین است، و یا در لوح محفوظ و نازل از ناحیه خدا است، و یا در صحف مطهره است، و یا تعبیرات دیگرى که از قرآن شده، همه را حمل کنند بر اقسامى از استعاره و مجازگویى، و با این عمل خود قرآن را همپایه یک کتاب شعرى کردهاند، (که به قول معروف هر چه گزافىتر و دروغتر باشد شیرینتر و شیواتر است).
[گفتار بعضى از اهل بحث در توجیه نزول قرآن در ماه رمضان]
بعضى دیگر از اهل بحث و تحقیق در معناى اینکه چگونه ممکن است قرآن در ماه رمضان نازل شده باشد؟ گفتارى دارد که خلاصهاش از نظر خواننده مىگذرد.
هیچ شکى نیست در اینکه بعثت رسول خدا ص قرین و توأم با نزول اولین بخش آن بوده، و در آن بخش به وى دستور داده که مردم را تبلیغ و انذار کن، از سوى دیگر در این نیز هیچ شکى نیست که بعثت و نزول اولین بخش قرآن، در شب اتفاق افتاده، براى اینکه آیه شریفه:
” إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ” « ما نازل کردیم قرآن را در شبى مبارک و ما هستیم بیم دهندگان.” سوره دخان آیه 2″»، صریحا مىفرماید: که قرآن در شب نازل شده، و باز شکى نیست که آن شب از شبهاى رمضان بوده، براى اینکه در سوره بقره آیه 185 مىفرماید:” شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ”.
پس تا اینجا هیچ شکى نیست تنها گفتگو در این است که منظور این آیات تمام قرآن است یا بعضى از آن؟
در پاسخ از این سؤال مىگوئیم: گو اینکه همه قرآن در یک شب نازل نشده، اما همین که سوره حمد که مشتمل بر بسیارى از معارف قرآن است در یک شب نازل شده، مثل این است که همه قرآن در یک شب نازل شده باشد، و بهمین اعتبار مىشود گفت: (ما قرآن را در فلان شب نازل کردیم).
پاسخ دیگرى که مىتوان گفت اینکه: کلمه قرآن همانطور که بر همه آیات بین دو جلد اطلاق مىشود، بر بعض از آن نیز اطلاق مىگردد، همانطور که بر سایر کتب آسمانى از قبیل تورات و انجیل و زبور نیز اطلاق مىگردد، و این خود اصطلاحى است از قرآن کریم.
آن گاه اضافه کرده: که اولین بخشى که نازل شده” اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ …”
است که در شب بیست و پنجم رمضان نازل شد، در حالى که رسول خدا ص در وسط بیابان بود، و به طرف خانه خدیجه مىآمد، همین که این آیات به وى وحى شد به خاطرش رسید از جبرئیل بپرسد: چگونه پروردگار خود را یاد کند، دوباره جبرئیل خود را به وى نشان داد و تعلیمش داد که بگوید:” بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ” تا آخر سوره حمد، و سپس کیفیت نماز را به او یاد داد، و از نظرش غائب شد، رسول خدا ص به خود آمد در حالى که اثرى از جبرئیل نیافت، تنها از آنچه دیده بود، تعبى و کوفتگى در خود احساس کرد، تعبى که همواره بعد از دیدن جبرئیل به او دست مىداد، و چون اولین بار بود که به چنین منظرهاى بر مىخورد و نمىدانست که از طرف خدا مبعوث به نبوت و هدایت خلق شده، لذا وقتى به خانه درآمد از شدت خستگى آن شب را تا به صبح خوابید، صبح آن شب مجددا فرشته وحى نزد او برگشت و این سوره را بر او نازل کرد:” یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ”. « اى جامه بخود پیچیده برخیز و بترسان.” سوره مدثر آیه 2- 1″»
آن گاه مفسر نامبرده مىگوید پس معناى نازل شدن قرآن همین نازل شدن سوره حمد است، که در ماه رمضان و مصادف با شب قدر نازل شده، و اما آنچه در کتب شیعه دیده مىشود که بعثت در روز بیست و هفتم رجب بوده، روایاتى است که علاوه بر اینکه جز در بعضى از کتب شیعه که تاریخ تالیفش جلوتر از قرن چهارم هجرت نیست، یافت نمىشود مخالف کتاب خدا نیز هست، چون متوجه شدید که کتاب خدا نزول قرآن را در ماه رمضان دانسته.
سپس اضافه مىکند: که در این میان روایات دیگرى هست مؤید آن روایات که مىگوید معناى نزول قرآن در ماه رمضان این است که قرآن قبل از بعثت رسول خدا ص یک جا از لوح محفوظ به بیت المعمور نازل شد، و جبرئیل آن را در بیت المعمور به ملائکه املاء کرد، تا آنکه بعد از بعثت به تدریج بر رسول خدا ص نازل شد.
و این روایات اوهامى است خرافى که دست اجانب آنها را با روایات اسلام آمیخته کرده و به چند جهت مردود است، 1- مخالف کتاب خدا هستند 2- لوح محفوظ را جزء ما وراى طبیعت دانسته در حالى که لوح محفوظ عبارت است از عالم طبیعت و بیت المعمور عبارت است از کره زمین، که با سکونت بشر معمور و آباد گشت
……………………………………………………….