• 021-88565521
  • info@tedco.co

فروبرندگان خشم، محبوب خدایند

فروبرندگان خشم، محبوب خدایند

فروبرندگان خشم، محبوب خدایند

الْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ﴿آل عمران/۱۳۴﴾ (کسانی‌که)خشم خود را فرو می‏برند؛ و از خطای مردم می‏گذرند، و خدا نیکوکاران را دوست دارد.

امام صادق علیه السلام:
آنکه مالک خشم خود نباشد، مالک عقل خود نیست
مَن لَم یَملِک غَضَبَهُ لَم یَملِک عَقلَهُ
تحف العقول صفحه 371
کد‌های رفتاری سازمان:
با همکاران زیر مجموعه خود در عین قاطعیت، محترمانه و بدون پرخاشگری، خشونت کلامی و تهدید رفتار می کنیم.
(کدهای اختصاصی: مدیر/رئیس شعبه-کد:16)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)


بعد از آن وصف متقیان را فرماید:
الَّذِینَ یُنْفِقُونَ‌: پرهیزکاران کسانى هستند که انفاق مى‌کنند، فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ در حالت آسانى و سختى، یا در توانگرى و تنگدستى، یا در سلامتى و بیمارى، یا در گرانى و ارزانى. مراد آنکه در تمام احوال انفاق نمایند، آنچه مقدور آنهاست، از قلیل و کثیر، چه انسان به هیچ وجه خالى از مسرّت و مضرّت نیست.
تنبیه: حق تعالى اولین اخلاق متقیان را که موجب دخول بهشت است، انفاق و سخاوت را ذکر فرموده، زیرا آن بر نفس، اشقّ؛ و دال است بر کثرت اخلاص. و نیز این صفت در وقت مجاهده، اعظم اعمال است در حین مجاهده با شیطان و مواسات با فقراى مسلمانان؛ و احادیث بسیار وارد شده، از جمله:
1- عیون اخبار الرضا علیه السّلام ابن بابویه صدوق رضوان اللّه علیه از آن‌
حضرت روایت نموده: قال: السّخىّ قریب من اللّه قریب من الجنّة قریب من النّاس و البخیل بعید من اللّه بعید من الجنّة بعید من النّاس‌ « بحار الانوار، جلد 71، صفحه 352، حدیث 7 ». فرمود: سخى، نزدیک به خدا، نزدیک به بهشت، نزدیک به مردم است. و بخیل، دور از خدا، دور از بهشت، دور از مردم است.
2- امالى شیخ طوسى رضوان اللّه علیه از حضرت صادق علیه السّلام مروى است: لیس السّخىّ المبذر الّذى ینفق ماله فى غیر حقّه و لکنّه الّذى یؤدّى الى اللّه عزّ و جلّ ما فرض علیه فى ماله من الزّکوة و غیرها، و البخیل الّذى لا یؤدّى حقّ اللّه عزّ و جلّ فى ماله‌ « بحار الانوار، جلد 71، صفحه 352، حدیث 7 ». یعنى: نیست سخى، اسراف کننده که خرج کند مال خود را در غیر حق آن، و لکن سخى کسى است که ادا کند آنچه واجب فرموده خداى تعالى در مال از زکات و غیر آن. و بخیل کسى است که ادا نکند حق خداوند عز و جل را در مالش.
3- روایت شده که حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به عدى پسر حاتم طائى فرمود: خداوند رفع فرمود عذاب سخت را از پدر تو به سبب سخاوت او.
دومین صفت متقیان: وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ: و فرو خورندگانند خشم و غضب خود را، و با وجود قدرت، در صدد انتقام و تلافى برنیایند.
در کتاب کافى از حضرت باقر علیه السّلام مروى است: قال: من کظم غیظا و هو یقدر على امضائه حشى اللّه قلبه امنا و ایمانا یوم القیمة « اصول کافى، جلد 2، کتاب الایمان و الکفر، باب کظم الغیظ، صفحه 110، حدیث 7». فرمود: هر که فرو نشاند غیظ خود را و حال آنکه قادر باشد بر امضاى آن، پر کند خدا قلب او را امن و ایمان روز قیامت.
و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرماید: ما من عبد کظم غیظا الّا زاده اللّه‌
تعالى عزّا فى الدّنیا و الآخرة و قد قال اللّه تعالى و الکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس‌ « اصول کافى، جلد 2، کتاب الایمان و الکفر، باب کظم الغیظ، صفحه 110، حدیث 5». نیست هیچ بنده‌اى که فرو نشاند غیظ را، مگر آنکه زیاد فرماید خداى تعالى عزت در دنیا و آخرت، و بتحقیق خداى تعالى فرموده: وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ (الخ).
سومین صفت متقیان: وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ‌: و عفو کنندگان از مردمان، یعنى ترک نمایند عقوبت کسى را که مستحق مؤاخذه باشد به جهت بدى و اذیتى که به ایشان نموده.
در ارشاد دیلمى- از حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مروى است: انّه ینادى مناد یوم القیمة من کان له على اللّه اجر فلیقم فلا یقوم الّا العافون، الم تسمعوا قول اللّه فمن عفى و اصلح فاجره على اللّه. بدرستى که روز قیامت منادى ندا کند: هر که براى او بر خدا اجرى است، برخیزد. پس برنخیزند، مگر کسانى که عفو کرده‌اند. آیا نشنیده‌اید فرمایش الهى: هر که عفو نماید و اصلاح کند، پس اجر او با خدا باشد.
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرماید: اولى النّاس بالعفو اقدرهم على العقوبة « نهج البلاغه، حکمت 52 ». یعنى: برتر مردم به عفو، تواناترین ایشان است به عقوبت.
وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ‌: و خداى تعالى دوست دارد احسان کنندگان را، یعنى لازمه دوستى که انعام و افاضه فیض است، نسبت به ایشان منظور فرماید.
پس جماعتى که متصف به این صفات حمیده‌اند، داخلند در تحت آن.
علامه مجلسى رضوان اللّه علیه روایت نموده از حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که خداى تعالى امر فرموده است او را به این صفات: قال: صل من قطعک و اعف عمّن ظلمک و اعط من حرمک و احسن الى من اساء الیک‌ « حدیث 62 (به نقل از مصباح الشریعه)». فرمود:
صله نما با کسى که قطع نموده تو را، و عفو نما از کسى که ظلم نموده تو را، و عطا کن کسى را که محروم ساخته تو را، و احسان کن به کسى که بدى نموده است تو را. و به تحقیق امر فرموده به متابعت آن حضرت، به فرمایش‌ وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. « سوره حشر، آیه 6» پس بر ما لازم است چهار صفت مذکوره را عمل نمائیم.
احسان را گفته‌اند نیکوئى است به کسى که با تو بدى نموده باشد، زیرا احسان در مقابل احسان، مکافات است.
بدى را بدى سهل باشد جزا
اگر مردى احسن الى من اسا » شعر از سعدى (اقتباس از فرمایش رسول اللّه «ص»
علماى اخلاق فرموده‌اند: و الاحسان بعد الاحسان مکافاة و الاسائة بعد الاسائة مجازاة و الاحسان بعد الاسائة کرم وجود و الاسائة بعد الاحسان لؤم و شوم، چهار چیز را تذکر داده: 1- نیکى بعد از نیکى، مکافات است. 2- بدى بعد از بدى، مجازات است. 3- نیکى بعد از بدى، کرم وجود است. 4- بدى بعد از نیکى، لؤم و شوم است.
تذکره: در تفسیر تیسیر- در ذیل این آیه شریفه ذکر نموده که: روزى حضرت حسین سید الشهداء علیه السّلام با جمعى از اشراف عرب و عظماى علم و ادب، به سر خوانى نشسته بودند. خادم آن حضرت با کاسه طعام گرم به مجلس آمد، از غایت دهشت پایش به حاشیه بساط برآمد، کاسه بر سر آن حضرت افتاده، شکست، و طعام به سر و صورت حضرت ریخت. حضرت از روى تأدیب به او نظر فرمود: خادم مدهوش و متحیّر فرو ماند. ناگاه به زبانش جارى شد: و الکاظمین الغیظ. حضرت فرمود: کظم غیظ نمودم. غلام گفت:
و العافین عن النّاس. امام فرمود: تو را عفو نمودم. غلام گفت: و اللّه یحبّ المحسنین امام فرمود: تو را آزاد نمودم و مؤنه معیشت تو را بر خود لازم گردانیدم.
حضار مجلس از آن خلق حسن متعجب شدند و گفتند: اللّه اعلم حیث یجعل رسالته.
در بعضى از کتب، این قضیه را نسبت به حضرت سجاد علیه السّلام و کنیز آن سرور، و جمعى نسبت به حضرت باقر علیه السّلام و بعضى نسبت به حضرت کاظم علیه السّلام ذکر نموده‌اند. ممکن است متعدد بوده باشد. « در ارشاد مفید این داستان به امام زین العابدین علیه السّلام نسبت داده شده است.» شیخ مفید رضوان اللّه علیه روایت نموده که: مردى از خاندان حضرت امام زین العابدین علیه السّلام خدمت ایشان آمد و آن حضرت را ناسزا گفت، حضرت چیزى نفرمود. پس چون آن مرد رفت، حضرت به اهل مجلس فرمود:
شنیدید آنچه را این شخص گفت؟ الحال دوست دارم با من بیائید برویم نزد او، تا بشنوید جواب مرا از دشنام او. گفتند: مى‌آئیم، و دوست داشتیم جواب او را مى‌دادى پس حضرت حرکت کرد و مى‌خواند: و الکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس و اللّه یحبّ المحسنین. راوى گوید: ما دانستیم که حضرت بد به او نخواهد گفت. پس به منزل آن مرد آمد و فرمود: بگوئید على بن الحسین علیه السّلام است. آن شخص بیرون آمد. حضرت فرمود: اى برادر، تو آمدى نزد من و به من چنین و چنین گفتى. پس هرگاه آنچه گفتى از بدى در من است، از خدا خواهم بیامرزد مرا؛ و اگر آنچه گفتى در من نیست، حق تعالى بیامرزد تو را. آن مرد پیشانى حضرت را بوسید و گفت: آنچه گفتم در تو نیست، و من به این بدى‌ها سزاوارترم. « ارشاد مفید، فصل تاریخ امام على بن الحسین علیه السّلام‌»