جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شده، در حالی که برایتان ناخوشایند است. چه بساچیزی را خوش نداشته باشید، حال آنکه خیر شما در آن است.و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شر شما در آن است. و خدا میداند، و شما نمیدانید.
نبی مکرم اسلام (ص):
یَعْطَی الشَّهیدُ سِتَّ خِصالٍ عِنْدَ اَوَّلِ قَطْرَةٍ مِنْ دَمِهِ: یُکَفَّرُ عَنْهُ کُلُّ خَطیئَةٍ وَیَری مَقْعَدَهُ مِنَ الْجَنَّةِ وَ یُزَوَّجُ مِنْ حُوْرِ الْعینِ وَیُؤَمَّنُ مِنَ الْفَزَعِ الاَْکْبَرِ وَ مِنْ عَذابِ الْقَبْرِ وَ یُحَلّی حُلَّةَ الایِمان.
به شهید شش امتیاز داده می شود:
۱ ـ با اولین قطره خون او تمام گناهانش بخشیده می شود.
۲ ـ جایگاه خود را در بهشت می بیند.
۳ ـ حوریان با او ازدواج می کنند.
۴ ـ از وحشت بزرگ روز قیامت در امان می باشد.
۵ ـ از عذاب قبر ایمن است.
۶ ـ به زیور ایمان آراسته می گردد.
کنزالعمال، ج ۴، ص ۴۱۰، حدیث ۱۱۵۲
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
و در وافی از تهذیب از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود:
الجهاد افضل الاشیاء بعد الفرائض
و از کافی از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده که فرمود :
للجنة باب یقال له باب المجاهدین
» و غیر اینها از اخبار و جهاد از ضروریات دین اسلام و منکر آن خارج از دین اسلام میباشد ولی در مذهب شیعه وجوب جهاد مشروط بحضور پیغمبر و امام و باذن او یا نائب خاص اوست و در زمان غیبت واجب نیست مگر بعنوان دفاع از اسلام و مسلمین و حفظ بیضه اسلام و لذا از اموری که مربوط بموضوع جهاد است از قبیل اقسام آن و احکام راجعه بآن و کیفیت آن و اینکه وجوب آن کفایی است و ذکر کسانی که جهاد بر آنان واجب است و کسانی که واجب نیست و فوائد و ثمراتی که بر جهاد مترتب است از حفظ دین و دنیای مسلمین و دعوت کفار باسلام و امنیت بلاد و اعلاء کلمه اسلام و ازاله کفر و فسق و فساد، و مضاری که بر ترک آن مترتب است از تسلط کفار و ظالمین و ضعف مسلمانان و اضمحلال دین و اشاعه منکرات و غیر اینها صرفنظر میکنیم، و تنها بردّ شبهه که دشمنان اسلام باسلام نمودهاند که دین اسلام بزور شمشیر و سر نیزه اشاعت و پیشرفت نموده مبادرت مینمائیم و جواب از اینکه اعتراض را در ذیل آیه شریفه وَ اقتُلُوهُم حَیثُ ثَقِفتُمُوهُم متذکر شدیم و در اینجا نیز ببیان دیگری بطور اختصار و در ذیل دو عنوان یادآور میشویم:
اول اینکه آیا واقعا اسلام با زور شمشیر پیشرفت کرد یا اینکه اینکه تهمتی بیش نیست!
دوم اینکه آیا جهاد اسلام بر خلاف موازین عقلی است یا اینکه موافق موازین عقلی و مطابق با آنهاست! در بیان قسمت اول میگوئیم پیغمبر اسلام در ظرف سیزده سال که در مکه بود و سال اول هجرت بمدینه با کسی جنگ و قتالی نداشت و عده کثیری باو ایمان آوردند و با آن همه شکنجه که کفار قریش نسبت بآنها روا میداشتند از ایمان باو بیزاری نمیجستند و عده بسیاری از آنها بحبشه هجرت نمودند، و اهل مدینه همگی بدون اینکه زور و شکنجه در کار باشد از روی میل و رغبت و شنیدن کلام الهی ایمان آوردند و پیغمبر اکرم را بشهر خود دعوت نموده و وعده هر گونه مساعدت بوی دادند و در مدینه نیز بسیاری از اهلکتاب از روی بشارات و آثاری که از انبیاء سلف درباره پیغمبر اسلام میدانستند بوی ایمان آورند و امّا جنگهایی که پیغمبر اسلام با کفار قریش نمود اغلب بلکه همه آنها جنبه دفاع داشته و فتح مکه نیز بدون جنگ و خونریزی واقع شد. و اکثر قبائل عرب که اسلام اختیار نمودند از روی مشاهده معجزات و اخلاق رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و دستورات و احکام قرآن کریم بوده و اینها اموری است که بر شخص متتبع در تاریخ اسلام واضح و هویداست، بنا بر اینکه در زمان خود رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پیشرفت اسلام بزور شمشیر نبوده و اگر ابو سفیان و چند نفر امثال او از ترس ایمان آورده باشند در مقابل متجاوز از صد هزار جمعیت مسلمین قابل اعتنا نیستند و اما پیشرفت اسلام بعد از وفات رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را خوبست از تاریخ تمدن اسلام و عرب تألیف گوستاولبون فرانسوی نقل کنیم:
وی در صفحه 157 کتاب خود مینویسد «ما وقتی که فتوحات مسلمین اول را بدقت ملاحظه نموده و اسباب و علل کامیابی آنها را تحت نظر میگیریم میبینیم که آنها در خصوص اشاعت مذهب از شمشیر کار نگرفته زیرا آنها اقوام مغلوبه را در قبول مذهب همیشه آزادی میدادند اینکه مطلب از تاریخ ثابت میشود که اصلا اشاعت هیچ مذهبی ممکن نیست بزور شمشیر صورت گیرد. نصاری وقتی اندلس را از دست مسلمین خارج ساختند اینکه ملت مغلوب برای مردن حاضر شده ولی تبدیل مذهب را قبول نکردند، واقعا اسلام بجای اینکه با سر نیزه اشاعت یافته باشد بوسیله تشویق و با قوه تبلیغ و تقریر جلو رفته است و همین مسئله بوده که اقوام ترک و مغول با اینکه اعراب را مغلوب ساختند معهذا دین اسلام را قبول نمودند و در هندوستان که فقط عبور عرب بدانجا افتاده بود اسلام بقدری ترقی کرد که حالیه زیاده از صد کرور مسلم در آنجا وجود دارد و پیوسته بر عده آنها میافزاید. در چین هم پیشرفت مذهب اسلام قابل ملاحظه است و از بررسی بخش دیگر کتاب معلوم میشود که مذهب اسلام تا چه اندازه در آنجا ترقی نموده چنان که زیاده از چهل کرور مسلمان فعلا در چین موجود است و حال آنکه عرب حمله بچین نبرده و یک وجب اراضی آنجا را بتصرف خود در نیاورده است» و اما در جواب قسمت دوم اشکال میگوییم اولا جهاد اختصاص بدین اسلام نداشته و در سایر ادیان الهی هم بوده است چنانچه در تورات در سفر تثنیه باب 7 و 13 و باب 20 و سفر خروج باب 32 و سفر اعداد باب 31 دستورات موسی راجع بقتال با قبایل غیر بنی اسرائیل بیان میکند.
و از انجیل متی باب 10 جمله 34 و انجیل لوقا باب 19 جمله 28 و باب 22 جمله 36 نیز معلوم میشود که حضرت مسیح نیز مأمور بجهاد بوده منتها یار و یاوری نداشته که اقدام به جهاد نماید.
و در قرآن نیز قصه بعضی از انبیاء سلف را با کفار و مشرکین جنگیدهاند ذکر میفرماید چنانچه از آیه 47 آل عمران و آیه 246 بقره و آیه 27 مائده و غیر اینها از آیات دیگر معلوم میشود.
و ثانیا جهاد بمنزله قطع عضو فاسدی است که در بدن انسان پیدا میشود که اگر قطع نشود بسایر اعضاء سرایت نموده و انسان را بهلاکت میکشاند چنانچه اینکه مطلب را قبلا متذکر شدیم.
و ثالثا مثل جهاد مثل حدود و تعزیراتی است که در ادیان الهی و مانند جرائمی است که در قوانین مدنی برای مرتکبین معصیت مانند زنا و شرب خمر و لواط و امثال اینها و برای مرتکبین جرم قرار میدهند و حدّ شرک و کفر «کافر حربی» در دین اسلام قتل معین شده چنان که حد مفسدین و بسیاری از جنایتکاران در قوانین مدنی قتل و اعدام قرار داده شده است.
و رابعا دین اسلام مبنی بر اساس توحید و معارف و احکام آن مطابق با فطرت، و هدف آن بانجام رسانیدن خواستههای فطری انسان و تعدیل آنهاست و اینکه امر را حق مشروع و طبیعی انسان میداند و دفاع از اینکه حق و نشر آن را در میان افراد انسان لازم و واجب میشمارد، و وضع حکم جهاد و دفاع برای ایفاء اینکه منظور است.
و خامسا مثل جهاد تشریعا مثل بلیات و عقوبات تکوینی است که بر امم سابقه نازل میشد که بعد از آنکه دعوت انبیاء را نمیپذیرفتند و در مقام اذیت و آزار بآنان و مؤمنین بر میآمدند و مرتکب فساد میشدند خداوند بواسطه طوفان، باد، صاعقه، غرق و امثال اینها آنان را هلاک مینمود و در دین اسلام هلاکت اینگونه افراد را بواسطه جهاد و در میدان جنگ و قتال قرار داده است.
اینک بتفسیر متن آیه مبادرت مینمائیم:
کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ کتابة بمعنی جعل حکم و در قرآن اکثر بمعنی فرض استعمال شده و هر جا امر مکتوب و مفروض از اموریست که موافق طبع مکلفین است بصیغه معلوم ذکر میکند مانند وَ کَتَبنا عَلَیهِم فِیها أَنَّ النَّفسَ بِالنَّفسِ الایة« سوره مائده آیه 49» و کَتَبنا لَهُ فِی الأَلواحِ مِن کُلِّ شَیءٍ« سوره اعراف آیه 142» وَ لَقَد کَتَبنا فِی الزَّبُورِ مِن بَعدِ الذِّکرِ أَنَّ الأَرضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ« سوره انبیاء آیه 105» و اگر از امور شاقه است که بر خلاف طبع اغلب مکلفین است بلفظ مجهول ذکر میفرماید مانند اینکه آیه و آیه صیام و امثال اینها وَ هُوَ کُرهٌ لَکُم کره بمعنی مشقت و ناراحتی است که انسان در خود احساس میکند، نه اینکه بمعنی زیر بار نرفتن حکم، و اکراه داشتن آن باشد زیرا مؤمن جمیع احکام الهی را قبول داشته و اطاعت مینمایند بلکه چون موضوع جهاد موضوع گذشت از جان و مال و فرزند و عیال است و اینکه امر بحسب طبع و جبلت تحمل آن بر ایشان مشکل است مایل نبودند چنین حکم با مشقتی برای آنها وضع شود و خداوند میخواهد آنان را متوجه سازد که بسا چیزهایی که شما مایل نیستید ولی صلاح شما در آنست و خداوند در وضع حکم مصلحت شما را منظور دارد نه رغبت و میل شما را، و مثل اینگونه احکام مانند داروی تلخ است که طبیب حاذق بمریض میدهد با اینکه مریض میداند شفای او در استعمال آنست ولی بحسب طبع از خوردن آن مشمئز است و معذلک در صدد تحصیل آن بر آمده و استعمال میکند و همچنین مانند عمل جراحی است که جراح حاذقی نسبت بمریض تشخیص میدهد و مریض با اینکه بر خلاف طبع اوست حاضر بعمل شده و اجرت هم میدهد حقتعالی هم میفرماید ما قتال را برای شما واجب نمودیم و حال آنکه مشقت و ناراحتی برای شما دارد ولی دارای فوائد و ثمرات و نتائجی است که هم در دنیا شما را بعزت و سربلندی میرساند و هم در آخرت بدرجات عالیه نائل میکند.
وَ عَسی أَن تَکرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُم تعبیر بعسی برای اینست که نه هر مکروهی دارای خیر باشد بلکه هر چه از جانب خدا باشد چه از امور تکوینی مانند مصائب و شدائد و بلیات و چه از امور تشریعی مانند احکام شاقّه همه از روی حکمت و مصلحت بنده عین خیر و صلاح اوست چنانچه در حدیث قدسی وارد شده «
انّ من عبادی من لا یصلحه الا الفقر فلو اغنیته لافسده ذلک الحدیث
» زیرا خداوند عادل و حکیم و عالم بجمیع مصالح و مفاسد و عواقب امور است.
وَ عَسی أَن تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُم و بسا اموری که شما دوست میدارید و بحسب ظاهر خوب و آراسته است مانند ثروت و دولت و نحو آن برای بعض اشخاص در امور تکوینی و بعض محرمات شرعیه از امور شهویه در امور تشریعی، ولی صلاح شما در آن نیست و بضرر شماست.
وَ اللّهُ یَعلَمُ وَ أَنتُم لا تَعلَمُونَ اینگونه امور را خداوند که عالم بهمه امور و محیط بتمام حکم و مصالح است میداند ولی شما که ظاهری را تنها میبینید نمیدانید.
…………………………………………………………
خون پاک شهدا منتظر توست بیا
سرِ مصباحِ هدا منتظر توست بیا
وارث خون خدا و پسر خون خدا
به خدا خون خدا منتظر توست بیا
صبح هم منتظر صبح ظهور تو بوَد
روز ما و شب ما منتظر توست بیا
بر سر گنبد زرین حسین بن علی
پرچم کرب و بلا منتظر تو است بیا
علم و مشک و لب خشک جگرسوختگان
دستِ افتاده جدا منتظر توست بیا
فرق بشکسته ی زینب، سر خونین حسین
که جدا شد ز قفا منتظر توست بیا
بر سر نی سر جدّت به عقب برگشته
طفل افتاده ز پا منتظر توست بیا
آفتابی که چهل جا به سر نی تابید
در دل طشت طلا منتظر توست بیا
آن یتیمی که سر پاک پدر را بوسید
ناله زد «یا ابتا» منتظر توست بیا
بر ظهور تو دعا بر لب «میثم» تا کی؟
تو دعا کن که دعا منتظر توست بیا