الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ ﴿حج/۴۱﴾ یاران خدا کسانی هستند که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را بر پا میدارند و زکات را ادا میکنند و امر به معروف و نهی از منکر مینمایند و پایان همه کارها از آن خدا است
امام حسین(علیه السّلام):
هدف من از این قیام، امر به معروف و نهی از منکر و خواسته ام از این حرکت اصلاح مفاسد است و احیای سنت و قانون جدم رسول خدا(ص) و راه و رسم پدرم علی بن ابیطالب (ع) است.
(بحار الانوار ،ج 44،ص329)
تفسیر نمونه
و آخرین آیه که تفسیرى است در مورد یاران خدا که در آیه قبل وعده یارى به آنها داده شده است چنین مىگوید:” آنها کسانى هستند که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را بر پا مىدارند و زکات را ادا مىکنند و امر به معروف و نهى از منکر مىنمایند” (الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ).
آنها هرگز پس از پیروزى، همچون خودکامگان و جباران، به عیش و نوش و لهو و لعب نمىپردازند، و در غرور و مستى فرو نمىروند، بلکه پیروزیها و موفقیتها را نردبانى براى ساختن خویش و جامعه قرار مىدهند آنها پس از قدرت یافتن تبدیل به یک طاغوت جدید نمىشوند، ارتباطشان با خدا محکم و با خلق خدا نیز مستحکم است چرا که” صلاة” (نماز) سمبل پیوند با خالق است، و” زکات” رمزى براى پیوند با خلق، و امر به معروف و نهى از منکر پایههاى اساسى ساختن یک جامعه سالم محسوب مىشود و همین چهار صفت براى معرفى این افراد کافى است و در سایه آن سایر عبادات و اعمال صالح و ویژگیهاى یک جامعه با ایمان و پیشرفته فراهم است .
باید توجه داشت که” مکنا” از ماده” تمکین”، و” تمکین” به معنى فراهم ساختن وسائل و ابزار کار است، اعم از آلات و ادوات لازم یا علم و آگاهى کافى و توان و نیروى جسمى و فکرى.
” معروف” به معنى کارهاى خوب و حق است، و منکر به معنى زشت و باطل، چرا که اولى براى هر انسان پاکسرشتى شناخته شده، و دومى ناشناس است، و به تعبیر دیگر اولى هماهنگ با فطرت انسانى است و دومى ناهماهنگ.
و در پایان آیه مىفرماید:” و پایان همه کارها از آن خدا است” (وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ).
یعنى همانگونه که آغاز هر قدرت و پیروزى از ناحیه خدا مىباشد سرانجام نیز تمام اینها به او باز مىگردد که” إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ”.
نکتهها:
1- فلسفه تشریع جهاد
با توجه به اینکه احتمالا آیات مورد بحث، نخستین آیاتى است که اجازه جهاد را براى مسلمانان صادر کرده است، و محتواى آن اشارهاى به فلسفه این حکم دارد،تذکر مجددى در این زمینه لازم به نظر مىرسد.
در این آیات به دو قسمت مهم از فلسفههاى جهاد اشاره شده است:
نخست جهاد” مظلوم” در برابر” ظالم و ستمگر” که حق مسلم طبیعى و فطرى و عقلى او است که تن به ظلم ندهد، برخیزد و فریاد کند، و دست به اسلحه برد، ظالم را بر سر جاى خود بنشاند و دست آلوده او را از حقوق خود کوتاه سازد.
دیگر جهاد در برابر طاغوتهایى است که قصد محو نام خدا را از دلها و ویران ساختن معابدى که مرکز بیدارى افکار است دارند.
در برابر این گروه نیز باید بپا خواست تا نتوانند یاد الهى را از خاطرهها محو کنند، مردم را تخدیر نموده، بنده و برده خویش سازند.
این نکته نیز قابل توجه است که ویران کردن معابد و مساجد، تنها به این نیست که با وسائل تخریب به جان آنها بیفتند و آنها را در هم بکوبند، بلکه ممکن است از طرق غیر مستقیم وارد شوند و آن قدر سرگرمیهاى ناسالم فراهم سازند و یا تبلیغات سوء کنند که توده مردم را از معابد و مساجد، منحرف نمایند و به این ترتیب آنها را عملا به ویرانهاى تبدیل کنند.
بنا بر این آنها که مىگویند: چرا اسلام اجازه داده است که مسلمانان با توسل به زور و نبرد مسلحانه، مقاصد خود را پیش ببرند؟ چرا با توسل به منطق هدفهاى اسلامى پیاده نمىشود؟ پاسخشان از آنچه در بالا گفتیم به خوبى روشن مىشود.
آیا در برابر ظالم بیدادگرى که مردم را به جرم گفتن” لا اله الا اللَّه” از خانه و کاشانهشان آواره مىسازد، و هستى آنها را تملک مىکند و پایبند به هیچ قانون و منطقى نیست مىتوان با حرف حساب ایستاد؟!.
آیا در برابر چنین دیوانگان بى منطق جز با زبان اسلحه مىتوان سخن گفت؟.
این درست به این مىماند که بگویند چرا شما با اسرائیل غاصب بر سر یک میز نمىنشینید و مذاکره نمىکنید؟ همان اسرائیلى که تمام قوانین بینالمللى و اخطارها و تصویبنامههاى سازمانهاى جهانى را که مورد اتفاق تمام ملتها است، و تمام قوانین بشرى و دینى را زیر پا گذاشته است، آیا چنین کسى منطق و مذاکره مىفهمد؟! اسرائیلى که هزاران هزار کودک بى گناه و پیر زنان و پیر مردان و حتى بیماران بیمارستانها در زیر بمبهاى آتشزایش، قطعه قطعه شده و سوختهاند، کسى است که باید از در منطق با او وارد شد؟
همچنین کسانى که وجود یک معبد و مسجد را که سبب آگاهى و حرکت تودههاى مردم است مزاحم منافع نامشروع خود مىبینند و به هر قیمتى بتوانند در هدم و محو آن مىکوشند، اشخاصى هستند که باید از طرق مسالمتآمیز با آنها وارد بحث شد؟
به هر حال اگر مسائل ذهنى را کنار بگذاریم و به واقعیات موجود در جوامع انسانى بنگریم یقین خواهیم کرد که در بعضى از موارد چارهاى جز توسل به اسلحه و زور نیست و این هم از ناتوانى منطق نیست بلکه عدم آمادگى جباران براى پذیرش منطق صحیح است، بدون شک هر جا منطق مؤثر افتد حق تقدم با آن است.
2- خداوند به چه کسانى وعده یارى داده است؟
این تصور اشتباه است که وعده پیروزى و یارى خدا و دفاع از مؤمنان که در آیات فوق و سایر آیات قرآن آمده است خارج از سنت آفرینش و قوانین حیات مىباشد، چنین نیست، این وعده را خداوند تنها به کسانى داده است که تمام نیروهاى خود را بسیج کنند، و با همه توان به میدان آیند، و لذا در تعبیر آیات فوق مىخوانیم:
” لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ” بنا بر این دفع ظالمان را خدا تنها با نیروهاى غیبى و قدرت صاعقه و زلزله (جز در موارد استثنایى) نمىکند، بلکه به وسیله مؤمنان راستین دفع شر آنها را مىنماید، تنها چنین کسانى را زیر پوشش حمایت خود قرار مىدهد.
بنا بر این وعدههاى الهى نه تنها نباید سبب سستى و برداشتن بار مسئولیت از دوش شود بلکه باید موجب تحرک بیشتر و فعالیت دامنهدارتر گردد، و البته در این صورت پیروزى از ناحیه خدا تضمین شده است.
و نیز یاد آورى مىشود که این گروه از مؤمنان تنها قبل از پیروزى به در خانه خدا نمىروند، بلکه بعد از پیروزى هم به مقتضاى الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ … نیز رابطه خود را با او هم چنان محکم مىدارند، و پیروزى بر دشمن را وسیلهاى براى نشر حق و عدالت و فضیلت قرار مىدهند.
در بعضى از روایات اسلامى آیه فوق به حضرت مهدى ع و یارانش، یا آل محمد ص به طور عموم تفسیر شده است، چنان که از حدیثى از امام باقر ع مىخوانیم که در تفسیر آیه” الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ …” فرمود: این آیه تا آخر از آن” آل محمد و مهدى و یاران او” است
یملکهم اللَّه مشارق الارض و مغاربها، و یظهر الدین، و یمیت اللَّه به و باصحابه البدع و الباطل، کما امات الشقاة الحق، حتى لا یرى این الظلم، و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر:
” خداوند شرق و غرب زمین را در سیطره حکومت آنها قرار مىدهد، آئینش را آشکار مىسازد، و به وسیله مهدى ع و یارانش، بدعت و باطل را نابود مىکند آن چنان که تبهکاران حق را نابود کرده بودند، و آن چنان مىشود که بر صفحه زمین، اثرى از ظلم دیده نمىشود (چرا که) آنها امر به معروف و نهى از منکر مىکنند” « تفسیر على بن ابراهیم (مطابق نقل تفسیر نور الثقلین جلد 3 صفحه 506). […..]» در این زمینه احادیث دیگرى نیز وارد شده است.
اما همانگونه که بارها گفتهایم این احادیث بیان کننده مصداقهاى روشن و آشکار است و مانع عمومیت مفهوم آیه نیست، بنا بر این مفهوم گسترده آیه همه افراد با ایمان و مجاهد و مبارزه را شامل مىشود.
3-” محسنین”،” مخبتین” و” یاوران اللَّه”.
در آیات فوق و آیات قبل از آن گاه دستور مىدهد به” محسنین” (نیکوکاران) بشارت ده، و بعد آنها را به عنوان کسانى که ایمان آوردهاند و خیانت و کفران نمىکنند، معرفى مىنماید.
و گاه سخن از” مخبتین” (متواضعان) به میان آورده، و آنها را به عنوان کسانى که به هنگام یاد خدا، دلهایشان ترسان مىشود و در برابر مصائب، صابر و شکیبا و برپادارنده نماز و انفاق کننده از همه مواهب هستند تفسیر مىنماید.
و سرانجام ویژگیهاى” یاران اللَّه” را این مىشمرد که به هنگام پیروزى راه طغیان پیش نمىگیرند، نماز را بر پا مىدارند و زکات را ادا مىکنند و امر به معروف و نهى از منکر دارند.
جمع بندى این آیات نشان مىدهد که مؤمنان راستین که داراى همه این ویژگیها هستند، از یک سو از نظر اعتقاد و احساس مسئولیت بسیار نیرومند، و از سوى دیگر از نظر عمل در جنبههاى ارتباط با خالق و خلق و مبارزه با فساد قوى و پر استقامتند.
………………………………………………………………………….
شیعه را عمری ست دلخوش میکند، غم را ببین!
یازده ماهند حیرانش، محرم را ببین
بارها شمس و قمر را دیده ای، اما جدا
داخل یک قاب حالا هر دو با هم را ببین
یک طرف عباس جولان میدهد یک سو حسین
چرخش تیغ دو دم را، مرگ در دم را ببین
پا زمین کوبید اصغرای زمین کربلا!
سنگدل! نازک دلی چاه زمزم را ببین
مثل موجیها جهان را ریختی بر هم فرات!
حال بنشین قدرت این اشک نم نم راببین
دوست دارم یک کبوتر باشم، اما با دو بام
این حرم تا آن حرم… بدنیست، حالم را ببین!
محتشم یک آن فقط چشم دلش را باز کرد
باز کن، این شورش در خلق عالم را ببین
چشم دل وا کن میان روضه با یک یاحسین
پیش رویت بانویی با قامت خم را ببین
گریه کم کردم، گناه، اما فراوان یاحسین!
با من از روی کرم رفتار کن، کم را ببین
آی کورش آی اسکندر سر از قبرت درآر
امپراطوری بین این دو پرچم را ببین!