• 021-88565521
  • info@tedco.co

امر به معروف و نهی از منکر از اهداف تشکیل حکومت الهی است

امر به معروف و نهی از منکر از اهداف تشکیل حکومت الهی است

امر به معروف و نهی از منکر از اهداف تشکیل حکومت الهی است

الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ ﴿حج/۴۱﴾ یاران خدا کسانی هستند که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را بر پا می‏دارند و زکات را ادا می‏کنند و امر به معروف و نهی از منکر می‏نمایند و پایان همه کارها از آن خدا است

امام حسین(علیه السّلام):
هدف من از این قیام، امر به معروف و نهی از منکر و خواسته ام از  این حرکت اصلاح مفاسد است و احیای سنت و قانون جدم رسول خدا(ص) و راه و رسم پدرم علی بن ابیطالب (ع) است.
(بحار الانوار ،ج 44،ص329)


تفسیر نمونه
و آخرین آیه که تفسیرى است در مورد یاران خدا که در آیه قبل وعده یارى به آنها داده شده است چنین مى‏گوید:” آنها کسانى هستند که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را بر پا مى‏دارند و زکات را ادا مى‏کنند و امر به معروف و نهى از منکر مى‏نمایند” (الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ).
آنها هرگز پس از پیروزى، همچون خودکامگان و جباران، به عیش و نوش و لهو و لعب نمى‏پردازند، و در غرور و مستى فرو نمى‏روند، بلکه پیروزیها و موفقیتها را نردبانى براى ساختن خویش و جامعه قرار مى‏دهند آنها پس از قدرت یافتن تبدیل به یک طاغوت جدید نمى‏شوند، ارتباطشان با خدا محکم و با خلق خدا نیز مستحکم است چرا که” صلاة” (نماز) سمبل پیوند با خالق است، و” زکات” رمزى براى پیوند با خلق، و امر به معروف و نهى از منکر پایه‏هاى اساسى ساختن یک جامعه سالم محسوب مى‏شود و همین چهار صفت براى معرفى این افراد کافى است و در سایه آن سایر عبادات و اعمال صالح و ویژگیهاى یک جامعه با ایمان و پیشرفته فراهم است .
باید توجه داشت که” مکنا” از ماده” تمکین”، و” تمکین” به معنى فراهم ساختن وسائل و ابزار کار است، اعم از آلات و ادوات لازم یا علم و آگاهى کافى و توان و نیروى جسمى و فکرى.
” معروف” به معنى کارهاى خوب و حق است، و منکر به معنى زشت و باطل، چرا که اولى براى هر انسان پاکسرشتى شناخته شده، و دومى ناشناس است، و به تعبیر دیگر اولى هماهنگ با فطرت انسانى است و دومى ناهماهنگ.
و در پایان آیه مى‏فرماید:” و پایان همه کارها از آن خدا است” (وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ).
یعنى همانگونه که آغاز هر قدرت و پیروزى از ناحیه خدا مى‏باشد سرانجام نیز تمام این‏ها به او باز مى‏گردد که” إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ”.
نکته‏ها:
1- فلسفه تشریع جهاد
با توجه به اینکه احتمالا آیات مورد بحث، نخستین آیاتى است که اجازه جهاد را براى مسلمانان صادر کرده است، و محتواى آن اشاره‏اى به فلسفه این حکم دارد،تذکر مجددى در این زمینه لازم به نظر مى‏رسد.
در این آیات به دو قسمت مهم از فلسفه‏هاى جهاد اشاره شده است:
نخست جهاد” مظلوم” در برابر” ظالم و ستمگر” که حق مسلم طبیعى و فطرى و عقلى او است که تن به ظلم ندهد، برخیزد و فریاد کند، و دست به اسلحه برد، ظالم را بر سر جاى خود بنشاند و دست آلوده او را از حقوق خود کوتاه سازد.
دیگر جهاد در برابر طاغوتهایى است که قصد محو نام خدا را از دلها و ویران ساختن معابدى که مرکز بیدارى افکار است دارند.
در برابر این گروه نیز باید بپا خواست تا نتوانند یاد الهى را از خاطره‏ها محو کنند، مردم را تخدیر نموده، بنده و برده خویش سازند.
این نکته نیز قابل توجه است که ویران کردن معابد و مساجد، تنها به این نیست که با وسائل تخریب به جان آنها بیفتند و آنها را در هم بکوبند، بلکه ممکن است از طرق غیر مستقیم وارد شوند و آن قدر سرگرمیهاى ناسالم فراهم سازند و یا تبلیغات سوء کنند که توده مردم را از معابد و مساجد، منحرف نمایند و به این ترتیب آنها را عملا به ویرانه‏اى تبدیل کنند.
بنا بر این آنها که مى‏گویند: چرا اسلام اجازه داده است که مسلمانان با توسل به زور و نبرد مسلحانه، مقاصد خود را پیش ببرند؟ چرا با توسل به منطق هدفهاى اسلامى پیاده نمى‏شود؟ پاسخشان از آنچه در بالا گفتیم به خوبى روشن مى‏شود.
آیا در برابر ظالم بیدادگرى که مردم را به جرم گفتن” لا اله الا اللَّه” از خانه و کاشانه‏شان آواره مى‏سازد، و هستى آنها را تملک مى‏کند و پایبند به هیچ قانون و منطقى نیست مى‏توان با حرف حساب ایستاد؟!.
آیا در برابر چنین دیوانگان بى منطق جز با زبان اسلحه مى‏توان سخن گفت؟.
این درست به این مى‏ماند که بگویند چرا شما با اسرائیل غاصب بر سر یک میز نمى‏نشینید و مذاکره نمى‏کنید؟ همان اسرائیلى که تمام قوانین بین‏المللى و اخطارها و تصویبنامه‏هاى سازمانهاى جهانى را که مورد اتفاق تمام ملتها است، و تمام قوانین بشرى و دینى را زیر پا گذاشته است، آیا چنین کسى منطق و مذاکره مى‏فهمد؟! اسرائیلى که هزاران هزار کودک بى گناه و پیر زنان و پیر مردان و حتى بیماران بیمارستانها در زیر بمبهاى آتش‏زایش، قطعه قطعه شده و سوخته‏اند، کسى است که باید از در منطق با او وارد شد؟
همچنین کسانى که وجود یک معبد و مسجد را که سبب آگاهى و حرکت توده‏هاى مردم است مزاحم منافع نامشروع خود مى‏بینند و به هر قیمتى بتوانند در هدم و محو آن مى‏کوشند، اشخاصى هستند که باید از طرق مسالمت‏آمیز با آنها وارد بحث شد؟
به هر حال اگر مسائل ذهنى را کنار بگذاریم و به واقعیات موجود در جوامع انسانى بنگریم یقین خواهیم کرد که در بعضى از موارد چاره‏اى جز توسل به اسلحه و زور نیست و این هم از ناتوانى منطق نیست بلکه عدم آمادگى جباران براى پذیرش منطق صحیح است، بدون شک هر جا منطق مؤثر افتد حق تقدم با آن است.
2- خداوند به چه کسانى وعده یارى داده است؟
این تصور اشتباه است که وعده پیروزى و یارى خدا و دفاع از مؤمنان که در آیات فوق و سایر آیات قرآن آمده است خارج از سنت آفرینش و قوانین حیات مى‏باشد، چنین نیست، این وعده را خداوند تنها به کسانى داده است که تمام نیروهاى خود را بسیج کنند، و با همه توان به میدان آیند، و لذا در تعبیر آیات فوق مى‏خوانیم:
” لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ” بنا بر این دفع ظالمان را خدا تنها با نیروهاى غیبى و قدرت صاعقه و زلزله (جز در موارد استثنایى) نمى‏کند، بلکه به وسیله  مؤمنان راستین دفع شر آنها را مى‏نماید، تنها چنین کسانى را زیر پوشش حمایت خود قرار مى‏دهد.
بنا بر این وعده‏هاى الهى نه تنها نباید سبب سستى و برداشتن بار مسئولیت از دوش شود بلکه باید موجب تحرک بیشتر و فعالیت دامنه‏دارتر گردد، و البته در این صورت پیروزى از ناحیه خدا تضمین شده است.
و نیز یاد آورى مى‏شود که این گروه از مؤمنان تنها قبل از پیروزى به در خانه خدا نمى‏روند، بلکه بعد از پیروزى هم به مقتضاى الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ … نیز رابطه خود را با او هم چنان محکم مى‏دارند، و پیروزى بر دشمن را وسیله‏اى براى نشر حق و عدالت و فضیلت قرار مى‏دهند.
در بعضى از روایات اسلامى آیه فوق به حضرت مهدى ع و یارانش، یا آل محمد ص به طور عموم تفسیر شده است، چنان که از حدیثى از امام باقر ع مى‏خوانیم که در تفسیر آیه” الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ …” فرمود: این آیه تا آخر از آن” آل محمد و مهدى و یاران او” است
یملکهم اللَّه مشارق الارض و مغاربها، و یظهر الدین، و یمیت اللَّه به و باصحابه البدع و الباطل، کما امات الشقاة الحق، حتى لا یرى این الظلم، و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر:
” خداوند شرق و غرب زمین را در سیطره حکومت آنها قرار مى‏دهد، آئینش را آشکار مى‏سازد، و به وسیله مهدى ع و یارانش، بدعت و باطل را نابود مى‏کند آن چنان که تبهکاران حق را نابود کرده بودند، و آن چنان مى‏شود که بر صفحه زمین، اثرى از ظلم دیده نمى‏شود (چرا که) آنها امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنند” « تفسیر على بن ابراهیم (مطابق نقل تفسیر نور الثقلین جلد 3 صفحه 506). […..]» در این زمینه احادیث دیگرى نیز وارد شده است.           
اما همانگونه که بارها گفته‏ایم این احادیث بیان کننده مصداقهاى روشن و آشکار است و مانع عمومیت مفهوم آیه نیست، بنا بر این مفهوم گسترده آیه همه افراد با ایمان و مجاهد و مبارزه را شامل مى‏شود.
3-” محسنین”،” مخبتین” و” یاوران اللَّه”.
در آیات فوق و آیات قبل از آن گاه دستور مى‏دهد به” محسنین” (نیکوکاران) بشارت ده، و بعد آنها را به عنوان کسانى که ایمان آورده‏اند و خیانت و کفران نمى‏کنند، معرفى مى‏نماید.
و گاه سخن از” مخبتین” (متواضعان) به میان آورده، و آنها را به عنوان کسانى که به هنگام یاد خدا، دلهایشان ترسان مى‏شود و در برابر مصائب، صابر و شکیبا و برپادارنده نماز و انفاق کننده از همه مواهب هستند تفسیر مى‏نماید.
و سرانجام ویژگیهاى” یاران اللَّه” را این مى‏شمرد که به هنگام پیروزى راه طغیان پیش نمى‏گیرند، نماز را بر پا مى‏دارند و زکات را ادا مى‏کنند و امر به معروف و نهى از منکر دارند.
جمع بندى این آیات نشان مى‏دهد که مؤمنان راستین که داراى همه این ویژگیها هستند، از یک سو از نظر اعتقاد و احساس مسئولیت بسیار نیرومند، و از سوى دیگر از نظر عمل در جنبه‏هاى ارتباط با خالق و خلق و مبارزه با فساد قوى و پر استقامتند.
………………………………………………………………………….
شیعه را عمری ست دلخوش می‌کند، غم را ببین!
یازده ماهند حیرانش، محرم را ببین

بار‌ها شمس و قمر را دیده ای، اما جدا
داخل یک قاب حالا هر دو با هم را ببین

یک طرف عباس جولان می‌دهد یک سو حسین
چرخش تیغ دو دم را، مرگ در دم را ببین


پا زمین کوبید اصغر‌ای زمین کربلا!
سنگدل! نازک دلی چاه زمزم را ببین


مثل موجی‌ها جهان را ریختی بر هم فرات!
حال بنشین قدرت این اشک نم نم راببین


دوست دارم یک کبوتر باشم، اما با دو بام
این حرم تا آن حرم… بدنیست، حالم را ببین!

محتشم یک آن فقط چشم دلش را باز کرد
باز کن، این شورش در خلق عالم را ببین

چشم دل وا کن میان روضه با یک یاحسین
پیش رویت بانویی با قامت خم را ببین

گریه کم کردم، گناه، اما فراوان یاحسین!
با من از روی کرم رفتار کن، کم را ببین

آی کورش آی اسکندر سر از قبرت درآر
امپراطوری بین این دو پرچم را ببین!