وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ﴿آل عمران/۱۵۷﴾ اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید (زیان نکرده اید؛ زیرا) آمرزش و رحمت خدا، از تمام آنچه آنها (در طول عمر خود) جمع آوری میکنند، بهتر است.
تفسیر نمونه
اگر در راه خدا بمیرید یا کشته شوید و به گمان منافقان مرگى زودرس دامن شما را بگیرد چیزى از دست ندادهاید زیرا آمرزش و رحمت پروردگار از تمام اموالى که شما یا منافقان با ادامه حیات براى خود جمعآورى مىکنید بالاتر است (وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ).
اصولا نباید این دو را با هم مقایسه کرد ولى در برابر افکار پستى که چند روز زندگى و ثروتاندوزى را بر افتخار جهاد و شهادت مقدم مىداشتند راهى جز این نبود که بگوید: آنچه را شما از طریق شهادت یا مردن در راه خدا بدست مىآورید بهتر است از آنچه کافران از راه زندگى نکبتبار و آمیخته با شهوات و دنیاپرستى خویش جمعآورى مىکنند.
3- از همه گذشته مرگ به معنى فنا و نابودى نیست که این قدر از آن وحشت دارید بلکه دریچهاى است به سوى زندگانى دیگرى در سطحى بسیار وسیعتر و آمیخته با ابدیت (وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ)” اگر بمیرید و یا کشته شوید به سوى خدا بازمىگردید”.
قابل توجه اینکه در آیات فوق مردن در مسافرت در ردیف شهادت در راه خدا ذکر شده است زیرا منظور از آن مسافرتهایى بوده که در راه خدا و براى خدا انجام مىدادند، مانند سفر به سوى میدان جنگ و یا سفرهاى تبلیغى و مانند آن و چون مسافرت در آن زمان آمیخته با مشکلات و خطرات و بیماریهاى فراوان بوده لذا مرگ و میر در آن گاهى کمتر از مرگ و میر در میدان جنگ نبود.
و اما اینکه بعضى از مفسران احتمال دادهاند که منظور از مسافرت در اینجا مسافرتهاى تجارتى است بسیار از معنى آیه دور است، زیرا کافران هرگز از چنین چیزى تاسف نمىخوردند بلکه این خود راه جمعآورى اموال بود، بعلاوه این موضوع تاثیرى در تضعیف روحیه مسلمانان بعد از جنگ احد نداشت و نیز عدم هماهنگى مسلمانان با کفار در این مورد حسرتى براى آنها ایجاد نمىکرد، بنا بر این ظاهرا منظور، مردن در اثناء سفر به سوى میدان جهاد و یا سایر برنامههاى اسلامى بوده است.
……………………………………………………………………………………………..
ای مــاه، ای هـــلال محــرم، نشــان غم
وی قـلـه هــلالی ات آتـشفشـــان غـــم
نـــور تـو شمـــع بـــزم غـم داغـدیـدگـــان
نــام تــو می کشــد عَلــم کــــاروان غـم
روی زمیــن ز اشـک ملــک پر ستاره شد
وقتــی دمیــد روی تــــو در آسمـــان غـم
از ماهِ هـم رکاب تو خورشید ملک عشق
هــم میهمـان غـم شد و هـم میزبان غم
یـــا رب بــه خیــر بــاد کـه سـالار کـــربلا
دعوت شده است با همه یاران به خوان غم
کـم کـم حسیــن وارد دشــت بـلا شــود
تـا در کـلاس عشــق دهـد امتحــان غـم
در ایـن سفـر مسـافر ســر بـر کف حجاز
جـانش نشـان داغ شـود، دل نشـان غم
غم خُـرد می کند چـه اگـر استخوان مرد
زینب بـه صبـر می شکنـد استخـوان غـم
در کـربلا ز آتــش غـم، جــان اهـــل بیـت
سوزد که کاش شعله بیفتد به جـان غم
ماه محرم آمد و با دست عشق زد
بـر سینـۀ غمین شیعه نشـان غـم