فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِیعُوا وَأَنْفِقُوا خَیْرًا لِأَنْفُسِکُمْ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿تغابن/۱۶﴾ بنابراین تا آنجا که در توان دارید تقوای الهی پیشه کنید، و گوش دهید و اطاعت نمائید، و انفاق کنید که برای شما بهتر است، و آنها که از بخل و حرص خویشتن مصون بمانند رستگار و پیروزند.
امام حسین (علیهالسّلام):
۰.نه خوددارى از حرام و ناپسند، مانع روزى مىشود و نه حرص روزىِ بیشتر مىآورد، که روزى تقسیم شده و اجل حتمى است و حرص انسان را به سوى گناه مىکشد.
(اعلام الدین ص۴۲۸)
کدهای رفتاری سازمان:
می دانیم که فعالیت اقتصادی شخصی در محیط کار مجاز نیست؛ مانند بازاریابی، بازاریابی شبکه ای و …
( کدهای عمومی: تعارض منافع کد : 198 )
تفسیر نمونه:
در آیه بعد به عنوان نتیجهگیرى مىفرماید،” اکنون که چنین است تقواى الهى پیشه کنید آن قدر که در توان دارید، و فرمانهاى او را بشنوید و اطاعت کنید، و در راه او انفاق نمائید که براى شما بهتر است” (فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِیعُوا وَ أَنْفِقُوا خَیْراً لِأَنْفُسِکُمْ).
نخست دستور به اجتناب از گناهان مىدهد (چرا که تقوا بیشتر ناظر به پرهیز از گناه است) و سپس دستور به اطاعت فرمان و شنیدنى که مقدمه این اطاعت است و از میان طاعات بخصوص روى مساله انفاق که از مهمترین آزمایشهاى الهى است تکیه مىکند و سرانجام هم مىگوید سود تمام اینها عائد خود شما مىشود.
بعضى از مفسران” خیرا” را به معنى” مال” تفسیر کردهاند که وسیله نیل به کارهاى مثبت است همانگونه که در آیه وصیت نیز به همین معنى آمده است:
کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ:” بر شما مقرر شده هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد اگر خیرى از خود به یادگار گذاشته وصیت به طور شایسته براى پدر و مادر و نزدیکان کند” (بقره- 180).
جمعى نیز خیر را به معنى گستردهاى تفسیر کرده، و آن را قید” انفاق” ندانسته، بلکه به کل آیه مربوط مىدانند و مىگویند: منظور این است اطاعت تمام این اوامر به سود شما است، (این تفسیر مناسبتر به نظر مىرسد)
ذکر این نکته نیز لازم است که دستور به تقوا به مقدار توانایى هیچ منافاتى با آیه 102 سوره آل عمران ندارد که مىگوید: اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ:” آن گونه که حق تقوا و پرهیزکارى است از خدا بپرهیزید” بلکه این هر دو مکمل یکدیگرند، چرا که در یک جا مىگوید:” تا آنجا که در توان دارید تقوا پیشه کنید” و در جاى دیگر مىگوید:” حق تقوا را اداء کنید” مسلم است ادا کردن حق تقوا به مقدار قدرت و توانایى انسان است، زیرا تکلیف ما لا یطاق معنى ندارد، هدف این است که انسان آخرین کوشش خود را در این طریق به کار گیرد.
بنا بر این کسانى که آیه مورد بحث را ناسخ آیه سوره آل عمران دانستهاند در اشتباهند.
و در پایان آیه به عنوان تاکیدى بر مساله انفاق مىفرماید: و آنها که از بخل و حرص خویش مصون بمانند رستگار و پیروزند” (وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
” شح” به معنى بخل توأم با حرص است، و مىدانیم این دو صفت رذیله از بزرگترین موانع رستگارى انسان، و بزرگترین سد راه انفاق و کارهاى خیر است، اگر انسان دست به دامن لطف الهى زند و با تمام وجودش از او تقاضا کند و در خودسازى و تهذیب نفس بکوشد و از این دو رذیله نجات یابد سعادت خود را تضمین کرده است.
گرچه در بعضى از روایات از امام صادق ع آمده است:
من ادى الزکاة فقد وقى شح نفسه
:” کسى که زکات را بپردازد از بخل و حرص رهایى یافته” « مجمع البیان” جلد 10 صفحه 301» ولى روشن است که این یکى از مصداقهاى زنده ترک بخل و حرص است، نه تمام مفهوم آن.
در حدیث دیگرى مىخوانیم که امام صادق ع از شب تا صبح طواف خانه خدا بجا مىآورد و پیوسته مىفرمود:
اللهم قنی شح نفسى
:” خداوندا! مرا از حرص و بخل خودم نگاهدار” یکى از یارانش عرض مىکند: فدایت شوم، امشب نشنیدم غیر از این دعا، دعاى دیگرى کنى فرمود: چه چیز از بخل و حرص نفس مهمتر است در حالى که خداوند مىفرماید: وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ « نور الثقلین” جلد 5 صفحه 346».
سپس براى تشویق به انفاق و جلوگیرى از بخل و شح نفس مىفرماید:
” اگر شما به خدا، قرض الحسنه دهید، آن را براى شما مضاعف مىسازد، و شما را مشمول آمرزش خویش مىگرداند، و خدا شکرگزار و بردبار است) (إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ).
چه تعبیر عجیبى که بارها در قرآن مجید در مورد” انفاق فى سبیل اللَّه” تکرار شده، خدایى که آفریننده اصل و فرع وجود ما، و بخشنده تمام نعمتها، و مالک اصلى همه ملکها است، از ما وام مىطلبد! و در برابر آن وعده” اجر مضاعف” و آمرزش مىدهد، و نیز از ما تشکر مىکند، لطف و محبت بالاتر از این تصور نمىشود، و بزرگوارى و رحمت فراتر از این ممکن نیست، ما چه هستیم و چه داریم که به او وام دهیم؟ و تازه چرا اینهمه پاداش عظیم بگیریم؟! اینها همه نشانه اهمیت مساله انفاق از یک سو و لطف بىپایان خدا در باره بندگان از سوى دیگر نیست؟
” قرض” در اصل به معنى قطع کردن و بریدن است، و چون با واژه” حسن” همراه شود، اشاره به جدا کردن مال از خویشتن و دادن آن در راه خیر است.
” یضاعفه” از ماده” ضعف” (بر وزن شعر) چنان که قبلا هم گفتهایم، تنها به معنى دو برابر نیست، بلکه چندین برابر را نیز شامل مىشود که در مورد” انفاق” تا هفتصد برابر، و بیش از آن، در قرآن آمده است! (بقره- 261).
ضمنا جمله” یَغْفِرْ لَکُمْ” دلیل بر این است که انفاق، یکى از عوامل آمرزش گناه است.
تعبیر به” شکور” که یکى از اوصاف خدا است، دلیل بر این است که خداوند از بندگانش به وسیله پاداشهاى عظیم تشکر مىکند، و” حلیم” بودن او اشاره به مساله آمرزش گناهان، و عدم تعجیل در عقوبت بندگان است.
و بالآخره در آخرین آیه مىفرماید:” او آگاه از پنهان و آشکار است و قدرتمند و حکیم است” (عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
از اعمال بندگان مخصوصا انفاقهاى آنها، در نهان و آشکار، با خبر است، و اگر از آنها تقاضاى وامى مىکند، نه به خاطر نیاز و عدم قدرت است بلکه به خاطر کمال لطف و محبت است، و اگر این همه پاداش در برابر انفاقها به آنها وعده مىدهد، این نیز مقتضاى حکمت او است.
و به این ترتیب اوصاف پنجگانه خداوند که در این آیه و آیه قبل به آن اشاره شده، همگى نوعى ارتباط با مساله انفاق در راه او دارد، ولى توجه به این صفات پنجگانه خداوند علاوه بر مساله تشویق به انفاق، انسان را در مساله اطاعت پروردگار به طور کلى و خوددارى از هر گونه گناه مصممتر مىکند و به او قوت قلب و نیروى اراده و روح تقوا مىبخشد.
نکته: یک حدیث پر معنى
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام آمده است:
ما من مولود یولد الا فى شبابیک رأسه مکتوب خمس آیات من سورة التغابن
:” هیچ نوزادى متولد نمىشود مگر اینکه در مشبکهاى سرش پنج آیه از سوره تغابن نوشته شده”! « روح البیان” جلد 10 صفحه 24» ممکن است منظور همین پنج آیه آخر سوره باشد که در مورد اموال و اولاد سخن مىگوید، و نوشته شدن این پنج آیه در شبکههاى سر اشاره به حتمى بودن این مساله است، یعنى محتواى این آیات در باره همه فرزندان آدم بدون استثناء صادق است.
تعبیر به” شبابیک” جمع” شباک” بر وزن (خفاش) به معنى (مشبک) ممکن است اشاره به استخوانهاى سر باشد که قطعات آن درهم فرورفته و یا اشاره به شبکههاى مغزى است، و در هر حال دلیل بر وجود این روحیات در انسانها است.
خداوندا! ما را در این آزمون بزرگ به اموال، اولاد، و همسر یارى فرما.
پروردگارا! ما را از بخل و حرص و شح نفس دور دار که هر کس را از آن دور دارى اهل نجات و رستگارى است.