لکُلِّ قَومٍ هَادٍ (رعد/ 7) برای هر قومی رهبری است
امام هادی علیه السلام:
خداوند، دنیا را سرای بلا و آزمایش و آخرت را سرای ابدی قرارداده است و گرفتاری دنیا را سبب پاداش آخرت ساخته و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا قرارداده است.
(تحف العقول ج1 ص 483)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
________________________________________
دیگر از انکارات آنها آنکه قرآن را معجزه نمىدانستند و مىگفتند: این کتاب مانند سایر کتب مصنفه است، لذا از آن حضرت طلب معجزه مىنمودند؛ حق تعالى بیان حال آنها را فرماید:
وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا: و مىگویند آن کسانى که کافر شدند: لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ: چرا آیتى و دلالتى بر او فرود نمىآید از جانب پروردگارش تا حجت نبوت و دلیل صحت قول او باشد. معجزه حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه علیه و آله و سلّم منحصر به قرآن نبوده، بلکه قریب به هزار معجزه از آن سرور صادر شده، و این معاندین تأمل و تفکر در آیات باهره ننموده، معجزات مقترحه (دلبخواهى) طلب مىکردند مثل آیات موسى علیه السّلام و عیسى علیه السّلام از عناد و لجاجى که داشتند.
تبصره: جهت ظاهر نشدن معجزات مقترحه آنکه: چون خداى متعال مىدانست این جماعت کفار بحدى در طریقه کفر خود مصرّند که اگر آیات دلبخواهى آنها هم اتیان شود ایمان نخواهند آورد، و لازمه ایمان نیاوردن ایشان، نزول عذاب استیصال است، چنانچه در امم سابقه جارى شد. و چون حق تعالى بواسطه شرافت حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه علیه و آله و سلّم عذاب استیصال را از امت آن سرور برداشته، لذا این گونه درخواستها از راه لطف پذیرفته نشد. و ایضا اجراى این مرام موجب اختلال نظام گردد، زیرا وقتى خواهش یکى انجام یافت، دیگرى به تقاضائى قیام نماید، و همچنین یکى بعد از دیگرى؛ بنابراین سبب سقوط دعوت انبیاء، و نقض غرض، و تعطیل شرایع، و آن به بدیهه عقل باطل، و صدور آن از حکیم محال است.
إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ: اینست و جز این نیست تو اى پیغمبر ترساننده و هادى هر قومى هستى و بر توست دعوت به ایمان و توحید، پس مهموم نگرداند تو را، انکار ایشان آیات منزله را و استهزاء آنان بینات الهیه را.
اقوال دیگر:
1- منذر» پیغمبر و «هاد» خداى تعالى.
2- منذر» پیغمبر و براى هر قومى نبى و داعى باشد که هدایت و ارشاد نماید آنها را.
3- منذر» پیغمبر و مراد به «هاد» هر داعى به حق است.
4- منذر» پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و «هاد» حضرت على علیه السّلام است چنانچه خاصه و عامه باتفاق روایت نموده. از جمله فخر رازى در تفسیر کبیر از ابن عباس، و حافظ ابو نعیم اصفهانى که از مشاهیر محدثان عامه است در کتاب «ما نزّل من القرآن فى حقّ علىّ علیه السّلام» به چندین سند روایت نموده که حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم دست مبارک به سینه خود گذارد و فرمود: «انا المنذر» بعد دست به شانه على علیه السّلام گذاشت فرمود: انت الهادى یا علىّ بک یهتدى المهتدون من بعدى یعنى توئى یا على راهنماى امت و به تو هدایت یابند راهیافتگان بعد از من.
تنبیه: تقدیم مفعول مفید حصر و اختصاص باشد، پس حدیث شریف دال است بر آنکه وجود مبارک على علیه السّلام علت منحصره در هدایت مهتدین؛ و به عبارت اخرى به سبب آن حضرت بعد از پیغمبر هدایت یابند نه غیر؛ پس معترف به چنین حدیثى را زبان انصاف، دادخواهى کند.
ایضا حاکم ابو القاسم حسکانى در شواهد التنزیل از ابى برده اسلمى که حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم آب وضو خواست و حضرت على علیه السّلام نزد آن سرور بود، پس از وضو دست على علیه السّلام را به سینه خود چسبانید و فرمود: انّما انت منذر. و به سینه علىّ علیه السلام گذاشت و فرمود:
و لکلّ قوم هاد انّک منارة الانام و غایة الهدى و امیر القرى: و من شهادت دهم تو چنین هستى.
در روایات خاصه نیز بسیار است، از جمله تفسیر برهان « تفسیر برهان ج 2 ص 280 و 281 و 282.» بطرق مختلفه و مضامین متحده روایت شده که «منذر» حضرت خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلم و«هاد» حضرت على علیه السّلام است.
در کافى- از حضرت باقر علیه السّلام فرمود: «منذر» رسول خدا و براى هر زمانى از ما هادى باشد که هدایت نماید مردم را به آنچه پیغمبر خدا آورده و هادیان بعد از آن حضرت على علیه السّلام و بعد از او اوصیاء هر یک بعد از دیگرى. « اصول کافى ج 1 ص 191» ایضا فرمود پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: من «منذر» و تو یا على «هاد» هستى، از ما باشد هادى و نجات و سعادت تا روز قیامت. « اصول کافى ج 1 ص 191» تبصره: آیه شریفه اثبات نماید وجود امام را در هر عصرى، و زمین از حجت الهى خالى نخواهد بود، و برهان عقلى هم قائم است؛ زیرا امام، علت غائى موجودات، و سبب بقاء ممکنات است. هر زمانى که معلول باقى بود، به برهان «ان» حکم شود به وجود امام. و ایضا امام زمان، قطب دائره امکان است؛ و مدار چرخ، بىمحور محال است، و به بقاى او دنیا باقى، و به یمن او اعطاء روزى، و بوجود او زمین و آسمان ثابت باشد.________________________________________
شده ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی النقی
سفری کنم و سری زنم به سرات یا علی النقی
به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس
برسم به مأمن آسمان رهات یا علی النقی
هلهای قلم تو شروع کن، ز. درون درآ و طلوع کن
بنویس سردر مشقهای سیات یا علی النقی
بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت
شود آبهای جهان اگر که دوات یا علی النقی
بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم
که دمیده جامعهای بدان جلوات یا علی النقی
تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی
و سرودهای غزل از زبان خدات یا علی النقی
و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت
شده اید رب جلی، ولی به صفات یا علی النقی
ز. عدم وجود درست کن، ز. نبود بود درست کن
و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علی النقی
منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو
که سلام میدهمت به شوق لقات یا علی النقی
نبود به بودن تو غمم، بخداکه حر جهنمم
که گرفته ام به ولات برگ برات یا علی النقی
بگذار کعبهی سامرا، قدمی طواف کنم
سر خویش را بزنم به کوی منات یا علی النقی