• 021-88565521
  • info@tedco.co

پیامبران(ع) دختران خود را، با حیا تربیت می کردند

پیامبران(ع) دختران خود را، با حیا تربیت می کردند

پیامبران(ع) دختران خود را، با حیا تربیت می کردند

فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا ﴿قصص/۲۵﴾ ناگهان یکی از آن دو(دختر) به سراغ او آمد در حالی که با نهایت حیا گام برمیداشت و گفت: پدرم(حضرت شعیب) از تو دعوت می‏کند تا مزد سیراب کردن گوسفندان را برای ما به تو بپردازد.

مَن کانَ لَهُ ابنَهٌ فَاللّهُ فی عَونِهِ ونُصرَتِهِ ، وبَرَکَتِهِ ومَغفِرَتِهِ .
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر که دختر داشته باشد ، خداوند در پى یارى ، کمک ، برکت و آمرزش اوست.
مستدرک الوسائل : ج ۱۵ ص ۱۱۵

تفسیر نمونه


و آغاز این برنامه زمانى بود که ملاحظه کرد” یکى از آن دو دختر که با نهایت حیا گام برمى‏داشت و پیدا بود از سخن گفتن با یک جوان بیگانه شرم دارد به سراغ او آمد، و تنها این جمله را گفت: پدرم از تو دعوت مى‏کند تا پاداش و مزد آبى را که از چاه براى گوسفندان ما کشیدى بتو بدهد”! (فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیاءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا).
برق امیدى در دل او جستن کرد گویا احساس کرد واقعه مهمى در شرف تکوین است، و با مرد بزرگى روبرو خواهد شد، مرد حق‏شناسى که حتى حاضر نیست زحمت انسانى، حتى به اندازه کشیدن یک دلو آب بدون پاداش بماند، او باید یک انسان نمونه یک مرد آسمانى و الهى باشد، اى خداى من! چه فرصت گرانبهایى؟
آرى آن پیر مرد کسى جز شعیب پیامبر خدا نبود که سالیان دراز مردم را در این شهر به خدا دعوت کرده و نمونه‏اى از حق‏شناسى و حق پرستى بود، امروز که مى‏بیند دخترانش زودتر از هر روز به خانه بازگشتند جویا مى‏شود، و هنگامى که از جریان کار آگاه مى‏گردد تصمیم مى‏گیرد دین خود را به این جوان ناشناس هر که باشد ادا کند.
موسى حرکت و به سوى خانه شعیب آمد، طبق بعضى از روایات دختر براى  راهنمایى از پیش رو حرکت مى‏کرد و موسى از پشت سرش، باد بر لباس دختر مى‏وزید و ممکن بود لباس را از اندام او کنار زند، حیا و عفت موسى ع اجازه نمى‏داد چنین شود، به دختر گفت من از جلو مى‏روم بر سر دو راهیها و چند راهیها مرا راهنمایى کن.
موسى وارد خانه شعیب شد، خانه‏اى که نور نبوت از آن ساطع است، و روحانیت از همه جاى آن نمایان، پیر مردى با وقار با موهاى سفید در گوشه‏اى نشسته، به موسى خوش آمد گفت.
از کجا مى‏آیى؟ چه کاره‏اى؟ در این شهر چه مى‏کنى؟ هدف و مقصودت چیست؟ چرا تنها هستى.
و از اینگونه سؤالات.
موسى ماجراى خود را براى شعیب بازگو کرد.
قرآن مى‏گوید:” هنگامى که موسى نزد او آمد و سرگذشت خود را براى وى شرح داد گفت: نترس، از جمعیت ظالمان رهایى یافتى” (فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ).
سرزمین ما از قلمرو آنها بیرون است، و آنها دسترسى به اینجا ندارند، کمترین وحشتى به دل راه مده، تو در یک منطقه امن و امان قرار دارى، از غربت و تنهایى رنج نبر، همه چیز به لطف خدا حل مى‏شود.
موسى به زودى متوجه شد استاد بزرگى پیدا کرده که چشمه‏هاى زلال علم و معرفت و تقوا و روحانیت از وجودش مى‏جوشد، و مى‏تواند او را به خوبى سیراب کند.
شعیب نیز احساس کرد شاگرد لایق و مستعدى یافته که مى‏تواند علوم و دانش‏ها و تجربیات یک عمر خود را به او منتقل سازد، آرى به همان اندازه که شاگرد از
پیدا کردن یک استاد بزرگ لذت مى‏برد استاد هم از یافتن یک شاگرد لایق خوشحال است.
نکته‏ها:
1- مدین کجا بود؟
” مدین” نام شهرى بود که شعیب و قبیله او در آن زندگى مى‏کردند، این شهر در شرق خلیج عقبه (و شمال حجاز و جنوب شامات) قرار داشت، و مردم آن از فرزندان اسماعیل بودند، و با مصر و لبنان و فلسطین تجارت داشتند، امروز شهر” مدین” بنام” معان” نامیده مى‏شود.
بعضى هم” مدین” را بر مردمى اطلاق کرده‏اند که میان خلیج عقبه تا کوه سیناء مى‏زیسته‏اند، در تورات هم به نام” مدیان” آمده است
بعضى نیز اطلاق نام مدین را بر این شهر به خاطر آن مى‏دانند که یکى از فرزندان ابراهیم بنام مدین در این شهر مى‏زیسته‏اند
اگر درست به نقشه جغرافیا نگاه کنیم مى‏بینیم این شهر فاصله زیادى با مصر نداشته، و موسى توانسته است در چندین روز به آن برسد.
امروز در نقشه‏هاى جغرافیایى” اردن” نیز نام معان به عنوان یکى از شهرهاى جنوب غربى به چشم مى‏خورد که با اوصافى که در بالا گفتیم تطبیق مى‏کند.
2- درسهاى آموزنده بسیار
در این بخش از سرگذشت موسى ع درسهاى آموزنده فراوانى است:
الف- پیامبران الهى همیشه حامى مظلومان بوده‏اند، موسى چه در زمانى
که در مصر بود و چه وقتى که به مدین آمده، هر جا صحنه ظلم و ستمى را که مى‏دید ناراحت مى‏شد، و به یارى مظلوم مى‏شتافت، و اصولا چرا که یکى از اهداف بعثت انبیاء همین حمایت از مظلومان است.
ب- انجام یک کار کوچک براى خدا چه پر برکت است؟ موسى یک دلو آب از چاه کشید و انگیزه‏اى جز جلب رضاى خالق نداشت، اما چقدر این کار کوچک پربرکت بود؟ زیرا همان سبب شد که به خانه شعیب پیامبر بزرگ خدا راه پیدا کند، از غربت رهایى یابد، پناهگاهى مطمئن پیدا کند، غذا و لباس و همسرى پاکدامن نصیب او شود، و از همه مهمتر اینکه مکتب انسانساز شعیب آن پیر روشن ضمیر را در مدت ده سال ببیند و آماده رهبرى خلق شود.
ج- مردان خدا هیچ خدمتى- مخصوصا خدمت زحمتکشان- را بى‏اجر و مزد نمى‏گذارند و به همین دلیل شعیب پیامبر تا خدمت این جوان ناشناس را شنید آرام نگرفت فورا به سراغ او فرستاد تا مزدش را بدهد.
د- این نکته نیز در زندگى موسى قابل توجه است که همیشه به یاد خدا و متوجه درگاه او بود، و حل هر مشکلى را از او مى‏خواست.
هنگامى که مرد قبطى را کشت و ترک اولایى از او سر زد فورا از خدا تقاضاى عفو و مغفرت کرد و عرض کرد:” پروردگارا! من بر خود ستم کردم مرا ببخش” قال إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی.
و به هنگامى که از مصر بیرون آمد، عرض کرد:” خداوندا مرا از قوم ستمکار نجات ده” قالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ.
و به هنگامى که متوجه سرزمین مدین شد، گفت:” امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند: قالَ عَسى‏ رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ.
و هنگامى که گوسفندان شعیب را سیراب کرد و در سایه آرمید عرض کرد:
” پروردگارا! هر خیرى بر من نازل کنى من نیازمندم” فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ  إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ
.
مخصوصا این دعاى اخیر که در بحرانى‏ترین لحظات زندگى او بود بقدرى مؤدبانه و توأم با آرامش و خونسردى بود که حتى نگفت خدایا نیازهاى مرا بر طرف گردان، بلکه تنها عرض کرد: من محتاج خیر و احسان توام.
ه- تصور نشود که موسى فقط در سختیها در فکر پروردگار بود، که در قصر فرعون در آن ناز و نعمت نیز خدا را فراموش نکرد، لذا در روایات مى‏خوانیم روزى در مقابل فرعون عطسه زد، و بلافاصله” الحمد للَّه رب العالمین” گفت، فرعون از شنیدن این سخن ناراحت شد، و به او سیلى زد، و موسى نیز متقابلا ریش بلند او را گرفت و کشید، فرعون سخت عصبانى شد و تصمیم بر کشتن او گرفت، ولى همسرش به عنوان اینکه او کودکى است خردسال و متوجه کارهاى خود نیست او را از مرگ نجات داد
…………………………………………….
آمده دنیا ، جلوه ی جانان     آیه ی کوثر ، خواهر سلطان
آمده کریمه ی آل طاها     بانوی علیمه ی آل طاها
ای توحید و قدر و کوثر ، بضعه ی موسی بن جعفر
در سرم هوای یا معصومه     در دلم نوای تو یا معصومه
چشم آرزوی سائل باشد بر     بخشش و عطای تو یا معصومه