وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ﴿اسراء/۳۶﴾ و (ای انسان) هرگز آنچه را که بدان علم و اطمینان نداری دنبال مکن که چشم و گوش و دل همه مسئولند.
امام صادق علیه السلام
یُسألُ السَّمعُ عَمّا سَمِعَ ، و البَصَرُ عَمّا نَظَرَ إلَیهِ ، و الفُؤادُ عَمّا عَقَدَ علیهِ
امام صادق علیه السّلام( درتفسیر این آیه): به راستى که گوش و چشم و دل همه مورد بازخواست قرار مىگیرند. گوش مسئول است که چه شنیده و چشم مسئول است از آنچه بدان نگاه کرده و دل از آنچه عهدهدار آن بوده..
( کافی , ج۲ , ص۳۷ )
کدهای رفتاری سازمان:
می دانیم که پذیرش خطای خویش و مسئولیت پذیری در قبال وظایف شغلی، به معنای هوشمندی و میل به پیشرفت است
(کدهای عمومی:وظیفه مداری و آگاهی از وظایف شغلی-کد:155)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ: و پیروى مکن آنچه را که نیست تو را به آن علمى. ابن عباس گوید: یعنى نگو شنیدم و حال آنکه نشنیده باشى و دیدم، و حال آنکه ندیده باشى و دانم حال آنکه ندانى. نزد بعضى مگو در قفاى غیر خود کلامى وقتى مرور به تو نماید، یعنى غیبت و تهمت به او منماى. مجمع « مجمع البیان، جلد 3، صفحه 415» از محمد بن حنفیه مروى است که اصل آنکه آیه عام است در هر قول و فعل و عزمى که به غیر علم باشد.
إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ: بدرستى که گوش و چشم و قلب. کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا: هر یک از این جوارح باشد از نفس خود و آنچه صاحبش به او نموده پرسیده شده، یعنى از گوش پرسند چه شنیدى، و از چشم پرسند چه دیدى، و از قلب پرسند چه دانستى، و به چه عقد بستى. چنانچه در کافى و صافى و عیاشى- از حضرت صادق علیه السّلام در این آیه فرمود: یسئل السّمع عما سمع و البصر عما نظر الیه و الفؤاد عمّا عقد علیه. « تفسیر عیّاشى، جلد 2، صفحه 392» کافى و عیاشى و قمى- روایت نموده از ابى جعفر علیه السّلام که نزد حضرت صادق علیه السّلام بودم. مردى عرض کرد: بدرستى که براى من همسایگانى است داراى زنان مغنیه که مىخوانند و عود مىزنند، چه بسا من به غائط روم و طول دهم نشستن را، در حالى که استماع نمایم از ایشان. حضرت فرمود: نکن این را. عرض کرد: قسم به خدا نیست آن فعلى که به پاى خود بجاى آرم، بلکه شنیدنى است که برخورد به گوشم. فرمود: قسم به خدا تو آیا نشنیدى حق تعالى فرماید (إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا) مرد گفت: گویا هرگز نشنیدم این آیه کتاب الهى را نه از عربى و نه از عجمى، لا جرم توبه نمودم و ترک کردم آن را. فرمود: برخیز و غسل کن و نماز گزار و تدارک نما آنچه را بر آن بودى، زیرا تو مقیم بر امرى عظیم بودى و بدترین حال را داشتى اگر مىمردى بر آن. حمد خدا و توبه نما از تمام آنچه مکروه الهى است، و کراهت ندارد مگر قبیح را، واگذار آن را براى اهلش. «1» و حضرت سجاد علیه السّلام فرماید: جایز نیست براى تو که تکلم کنى به آنچه خواهى، زیرا خدا فرماید (وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ) و همچنین پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرماید: خدا بیامرزد بندهاى را که خیر را گفت و غنیمت برد یا ساکت شد و سالم ماند، و جایز نیست بشنوى هرچه خواهى، زیرا خدا فرماید: (إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ …). «2» تبصره: عاقل منصف، به تأمل در این آیه کریمه و حدیث شریف، دستور کلى اخلاقى براى نظام دینى و دنیوى او حاصل آید؛ زیرا شخصى وقتى ملتزم شود حقیقتا به اینکه جوارح آدمى به تکالیفى موظف و چنانچه خلاف کند مسئول خواهد بود، البته کوشش نماید به حفظ جوارح. بنابراین گوش را نگاهدار از شنیدن آواز لهو و لعب و غنا و غیبت و بهتان و قذف و غیره، و چشم را از نظر به محرمات و مشتهیات منهیه و زینت و زخارف دنیا که موجب شود رغبت و شوق به آن، و قلب را از دلبستگى به غیر خدا و مودت با کفار و تمرن به صفات رذیله حقد و حسد و عداوت و امثال آن، و همچنین سایر اعضاء و جوارح، و مسلم است جریان این دستور و التزام به آن موجب گردد مفاسد عمدهاى که باعث هرج و مرج عالم و اختلال جامعه بنى آدم است به کلى رفع، و آسایش دو گیتى بدست آید.
………………………………………………………………………………….
ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن
صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن
چشمم به راه ماند بیا و شبی از این
پس کوچه های خاکی قلبم عبور کن
آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان
قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن
آقا بیا و روضه بخوان، زینب (س) و شام
با اشک روضه قلب مرا هم بلور کن
آقا بیا و روضه بخوان روضه ی عطش
یادی ز مشک پاره و اشک و تنور کن
آقا بیا و روضه بخوان فاطمیه را
سرداب خشک چشم مرا هم نمور کن
صبر و قرار رفته ز دلهای عاشقان
با دست عشق آتش دل را صبور کن
راه نفس نمانده بیا ای گل امید
اقا بیا و رنج و بلا را تو دور کن
دجال های دشمن دین جلوه کرده اند
چشمان فتنه های زمان را تو کور کن