إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ ﴿حجرات/۱۵﴾ مؤ منان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده اند، سپس هرگز شک و تردیدی به خود راه نداده، و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کرده اند، آنها راستگو یانند.
فرازی از وصیت نامه شهید همکارحسنعلی زینلی
جهاد در راه خدا و دفاع از حریم اسلام یکی از عبادتهای بزرگ است…در مکتب روح بخش اسلام انسان هایی با رهنمود های قرآن پرورش می یابند… و در اثر رعایت مو به موی دستورات آن سعادت واقعی نصیب انسان می شود…به شما بگویم اگر در مسیر زندگی تان متّکی به برنامه های قرآن باشید هیچ وقت جامه ذلت نمی پوشید و پیروزی شما بر مستکبرین حتمی است…
تفسیر نمونه
و از آنجا که دست یافتن بر این امر باطنى یعنى ایمان کار آسانى نیست در آیه بعد به ذکر نشانههاى آن مىپردازد، نشانههایى که به خوبى مؤمن را از مسلم، و صادق را از کاذب، و آنها را که عاشقانه دعوت پیامبر ص را پذیرفتهاند، از آنها که براى حفظ جان و یا رسیدن به مال دنیا اظهار ایمان مىکنند جدا مىسازد، مىفرماید:
” مؤمنان واقعى تنها کسانى هستند که به خدا و رسولش ایمان آوردهاند، سپس هرگز شک و ریبى به خود راه نداده، و با اموال و جانهاى خود در راه خدا به جهاد پرداختهاند” (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ).
آرى نخستین نشانه ایمان عدم تردید و دو دلى در مسیر اسلام است، نشانه دوم جهاد با اموال، و نشانه سوم که از همه برتر است جهاد با انفس (جانها) است.
به این ترتیب اسلام به سراغ روشنترین نشانهها رفته است: ایستادگى و ثبات قدم، و عدم شک و تردید از یک سو، و ایثار مال و جان از سوى دیگر.
چگونه ممکن است ایمان در قلب راسخ نباشد در حالى که انسان از بذل مال و جان در راه محبوب مضایقه نمىکند.
و لذا در پایان آیه مىافزاید:” چنین کسانى راستگو هستند” و روح ایمان در وجودشان موج مىزند (أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ).
این معیار را که قرآن براى شناخت” مؤمنان راستین” از” دروغگویان متظاهر به اسلام” بیان کرده، منحصر به فقراى طایفه” بنى اسد” نیست، معیارى است روشن و گویا براى هر عصر و زمان، براى جداسازى مؤمنان واقعى از مدعیان دروغین، و براى نشان دادن ارزش ادعاى کسانى که همه جا دم از اسلام مىزنند و خود را طلبکار پیامبر ص مىدانند ولى در عمل آنها کمترین نشانهاى از ایمان و اسلام دیده نمىشود.
در مقابل، کسانى هستند که نه تنها ادعایى ندارند، بلکه همواره خود را مقصر مىشمرند، و در عین حال در میدان ایثار و فداکارى از همه پیشگامترند.
و اگر این معیار قرآنى را براى سنجش مؤمنان واقعى به کار بریم معلوم نیست از انبوه میلیونها میلیون مدعیان اسلام چه اندازه مؤمن واقعى هستند، و چه مقدار مسلمان ظاهرى؟!
…………………………………………………………..
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویى
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویى؟
به کسى جمال خود را ننمودهیى و بینم
همه جا به هر زبانى، بود از تو گفت و گویى
بشکست اگر دل من، به فداى چشم مستت
سر خمّ مى سلامت، شکند اگر سبویى
همه موسم تفرّج، به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه، بنشین کنار جویى
همه خوشدل این که مطرب بزند به تار، چنگى
من از آن خوشم که چنگى بزنم به تار مویى
بنموده تیره روزم، ستم سیاه چشمى
بنموده مو سپیدم، صنم سپیدرویى
غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم
تو بِبُر سر از تنِ من، بِبَر از میانه، گویى
چه شود که راه یابد سوى آب، تشنه کامى؟
چه شود که کام جوید زلب تو، کامجویى؟
شود این که از ترحّم، دمى اى سحاب رحمت
من خشک لب هم آخر زتو تر کنم گلویى؟
نه به باغ ره دهندم، که گلى به کام بویم
نه دماغ این که از گل شنوم به کام، بویى
زچه شیخ پاکدامن، سوى مسجدم بخواند؟
رخ شیخ و سجدهگاهى، سرما و خاک کویى
نظرى به سوىِ حقیر دردمند مسکین
که به جز درت، امیدش نبود به هیچ سویی