وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ (اسراء/36) از آنچه نمیدانی پیروی مکن.
قال امیرالمومنین علی(علیه السلام): العِلمُ سُلطانٌ، مَن وَجَدَهُ صالَ بِهِ، ومَن لَم یَجِدهُ صیلَ عَلَیهِ.(دانش، سلطنت و قدرت است، هر که آن را بیابد، با آن یورش برد و هر که آن را از دست بدهد، بر او یورش برند) ]شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۲۰، ص ۳۱۹[
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
________________________________________
پنجم از محرمات:
وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ: و پیروى مکن آنچه را که نیست تو را به آن علمى. ابن عباس « مجمع البیان، جلد 3، صفحه 415.» گوید: یعنى نگو شنیدم و حال آنکه نشنیده باشى و دیدم، و
حال آنکه ندیده باشى و دانم حال آنکه ندانى. نزد بعضى مگو در قفاى غیر خود کلامى وقتى مرور به تو نماید، یعنى غیبت و تهمت به او منماى. مجمع « مجمع البیان، جلد 3، صفحه 415.» از محمد بن حنفیه مروى است که اصل آنکه آیه عام است در هر قول و فعل و عزمى که به غیر علم باشد.
إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ: بدرستى که گوش و چشم و قلب. کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا: هر یک از این جوارح باشد از نفس خود و آنچه صاحبش به او نموده پرسیده شده، یعنى از گوش پرسند چه شنیدى، و از چشم پرسند چه دیدى، و از قلب پرسند چه دانستى، و به چه عقد بستى. چنانچه در کافى و صافى و عیاشى- از حضرت صادق علیه السّلام در این آیه فرمود: یسئل السّمع عما سمع و البصر عما نظر الیه و الفؤاد عمّا عقد علیه. « اصول کافى، جلد 2، کتاب الایمان و الکفر، صفحه 37، حدیث 2» کافى و عیاشى و قمى- روایت نموده از ابى جعفر علیه السّلام که نزد حضرت صادق علیه السّلام بودم. مردى عرض کرد: بدرستى که براى من همسایگانى است داراى زنان مغنیه که مىخوانند و عود مىزنند، چه بسا من به غائط روم و طول دهم نشستن را، در حالى که استماع نمایم از ایشان. حضرت فرمود: نکن این را. عرض کرد: قسم به خدا نیست آن فعلى که به پاى خود بجاى آرم، بلکه شنیدنى است که برخورد به گوشم. فرمود: قسم به خدا تو آیا نشنیدى حق تعالى فرماید (إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا) مرد گفت: گویا هرگز نشنیدم این آیه کتاب الهى را نه از عربى و نه از عجمى، لا جرم توبه نمودم و ترک کردم آن را. فرمود: برخیز و غسل کن و نماز گزار و تدارک نما آنچه را بر آن بودى، زیرا تو مقیم بر امرى عظیم بودى و بدترین حال را داشتى اگر مىمردى بر آن. حمد خدا و توبه نما از تمام آنچه مکروه الهى است، و کراهت ندارد مگر قبیح را، واگذار آن را براى اهلش. « فروع کافى، جلد 6، کتاب الاشربة، صفحه 432، حدیث 10» و حضرت سجاد علیه السّلام فرماید: جایز نیست براى تو که تکلم کنى به آنچه خواهى، زیرا خدا فرماید (وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ) و همچنین پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرماید: خدا بیامرزد بندهاى را که خیر را گفت و غنیمت برد یا ساکت شد و سالم ماند، و جایز نیست بشنوى هرچه خواهى، زیرا خدا فرماید: (إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ …). « تفسیر نور الثقلین، جلد 3، صفحه 165، حدیث 209 » تبصره: عاقل منصف، به تأمل در این آیه کریمه و حدیث شریف، دستور کلى اخلاقى براى نظام دینى و دنیوى او حاصل آید؛ زیرا شخصى وقتى ملتزم شود حقیقتا به اینکه جوارح آدمى به تکالیفى موظف و چنانچه خلاف کند مسئول خواهد بود، البته کوشش نماید به حفظ جوارح. بنابراین گوش را نگاهدار از شنیدن آواز لهو و لعب و غنا و غیبت و بهتان و قذف و غیره، و چشم را از نظر به محرمات و مشتهیات منهیه و زینت و زخارف دنیا که موجب شود رغبت و شوق به آن، و قلب را از دلبستگى به غیر خدا و مودت با کفار و تمرن به صفات رذیله حقد و حسد و عداوت و امثال آن، و همچنین سایر اعضاء و جوارح، و مسلم است جریان این دستور و التزام به آن موجب گردد مفاسد عمدهاى که باعث هرج و مرج عالم و اختلال جامعه بنى آدم است به کلى رفع، و آسایش دو گیتى بدست آید.
گذرگاه قرآن و پند است گوش
به بهتان باطل شنیدن مکوش
………………………………………………………………………………………………………
من دل به دوچشم یار دارم
با ساغر و می چه کار دارم
هم بار فراق را کشیدم
هم دیده اشکبار دارم
بگذار که زار زار بگریم
من گریه انتظار دارم
ای وای به درد بی دوایم
من درد فراق یار دارم
هر غصه ودرد را حسابی است
من غصه بی شمار دارم
از حُسن ثواب، دست خالی
وز کوه گناه بار دارم
از تیغ حوادثم چه باک است
من صاحب ذوالفقار دارم
خاک کف پای اهل بیتیم
اینجاست که اعتبار دارم