لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ (آلعمران /159) اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پیرامون تو پراکنده مى شدند
امام علی علیه السلام:
دل هاى مردم گریزان است، به کسى روى آورند که خوشرویى کند
قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِیَّةٌ، فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَیْه
حکمت 50 نهج البلاغه
کدهای رفتاری سازمان:
در هر گفتوگوی سازمانی (جلسه، هماندیشی، گفتوگوی با مدیر و همکار و ارباب رجوع) … نظرات مخالف خود را با لحنی آرام و بدون تمسخر، جدل، پوزخند و عصبانیت بیان می کنیم. اگر متوجه شدیم اشتباه کرده ایم می پذیریم، زیرا می دانیم که عقب نشینی از موضع قبلی نشانة ضعف نیست، نشانة یادگیری است.
(کدهای عمومی: آداب گفتوگوی رسمی و مشارکت در نشستها – کد 132)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
________________________________________
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ (159)
بعد از آن دستور جامعه و اخلاق حسنه را فرماید:
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ: پس به سبب بخشایش الهى که افاضه شده، لِنْتَ لَهُمْ: لین و نرم گشتى براى منهزمین و مخالفین امر. و این لطف الهى بود به آن حضرت که با تمرّد از فرمان او، تغلیظ و تشدید نفرمود، بلکه رأفت و مرحمت در باره آنان منظور داشته، لوازم دلجوئى و خوشخوئى را ملحوظ فرمود. وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ: و اگر مىبودى تو درشت خوى و سخت گوى و قسى القلب و نامهربان، لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ: هر آینه پراکنده شدندى اصحاب از اطراف تو و سلوک ننمودى، حال که چنین است، فَاعْفُ عَنْهُمْ: پس عفو نما از ایشان، یعنى از تقصیرى که در خدمت و خلاف امر نمودهاند در گذر، وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ: وطلب آمرزش کن براى ایشان، از تکاهلى که در اوامر نمودند. وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ:
و مشورت نما ایشان را در امور دنیویه مانند کیفیت حرب و تقابل با دشمن و غیره. بنا به قولى حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به جهت عدم احتیاج به مشورت، با اشراف عرب تشاور ننمودى. این امر بر طبع آنها گران آمده، رنجیده شدند. حق تعالى به جهت استمالت آنان، حضرت را امر به مشورت فرمود، فَإِذا عَزَمْتَ: پس چون قصد نمودى و توطین نفس خود کردى بر آن، فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ: پس توکّل نما بر خداى تعالى، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ:
بدرستى که خدا دوست مىدارد توکل کنندگان را، پس یارى فرماید ایشان را و به صلاح، هدایت نماید آنها را.
تنبیه: آیه شریفه دلالت دارد بر تخصیص پیغمبر ما صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به مکارم اخلاق و محاسن افعال. و از عجیب امر آن حضرت آنکه، جامع است تمام مقام ترفّع را، و به حسن معاشرت حاوى باشد مراتب را.
لکل نبىّ فى الانام فضیلة
و جملتها مجموعة فى محمّد (ص)
فاق النّبیّین و فى خلق
و لم یدانوا به فى علم و لا کرم
بیان: آیه شریفه دستور است براى امت به مکارم اخلاق:
1- اجتناب از خشونت در کلام و غلظت، که موجب شود پراکندگى اشخاص را، بلکه مراعات نماید لینت در سخن را که سبب گردد تألیف قلوب را. در کتاب کافى- از حضرت باقر- قال علیه السّلام: انّ لکلّ شىء قفلا و قفل الایمان الرّفق « اصول کافى، جلد 2، کتاب الایمان و الکفر، باب الرفق، صفحه » فرمود: از براى هر چیزى حافظى است از ورود امر فاسد بر آن، و حافظ ایمان، رأفت و لینت و ترک عنف و غلظت باشد.
2- عفو و گذشت از تقصیر از حضرت صادق علیه السّلام مروى است، فرمود حضرت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: علیکم بالعفو فانّ العفو لا یزید
العبد الّا عزّا فتعافوا یعزّکم اللّه « اصول کافى، جلد 2، کتاب الایمان و الکفر، باب الرفق، صفحه 108». بر شما باد به عفو کردن، بدرستى که عفو زیاد نکند بنده را مگر عزت، پس عفو کنید تا عزیز فرماید شما را خدا.
3- ظهور حسن اخلاق اتم و اکمل، پس عفو و گذشت طرف مقابل در مقام استغفار و طلب آمرزش از درگاه احدیت نسبت به صدور مخالفت. 4- امر به مشورت، و در آن چند مطلب است:
مطلب اول: بیان مشورت.
آنچه از احادیث آل عصمت علیهم السّلام و کلامات محققین مستفاد مىشود، صحت این مشورت در امور دنیویه است، نه امور دینیه، مطابق دستور شرع مطهر با اشخاص مهذب و متقى. چنانچه در کتاب محاسن از حضرت صادق علیه السّلام مروى است فرمود: استشر العاقل من الرّجال الورع فانّه لا یأمر الا بخیر و ایّاک و الخلاف، فانّ خلاف الورع العاقل مفسدة فى الدّین و الدّنیا « محاسن برقى، کتاب المنافع، صفحه 602، حدیث 24». یعنى:
استشاره کن با عاقل از مردان پرهیزکار، بدرستى که امر ننمایند صاحبان ورع مگر به خیر. و بر تو باد به پرهیز نمودن از مخالفت، زیرا مخالفت ورع عاقل، مفسد است در دین و دنیا. و نیز فرمودند: مشورت با کسانى است که مىترسند خدا را، و بدرستى که زنان مورد طلب مشورت نیستند. و مشورت، با مرد عاقلى است که صاحب دین و ورع باشد.
مطلب دوم: حدود مشورت.
در کتاب محاسن از حضرت صادق علیه السّلام مروى است فرمود: مشورت نباشد مگر به حدود آن، پس هر که معرفت حدود آن را دارد، فایده دارد و الا ضرر آن براى مستشیر بیشتر از نفع آن باشد: 1- آنکه با او مشورت کنند عاقل باشد. 2- آنکه حر و متدین باشد. 3- آنکه صدیق با اخوت باشد. 4- مطلع بر سر باشد؛ پس وقتى عاقل باشد، منتفع شوى به مشورت او؛ و زمانى که حر و متدین
شد، جهد کند به نفس خود در نصیحت؛ و چون صدیق مواخى شد، کتمان سرّ نماید؛ و زمانى که او را مطلع از سر نمودى، علم او به آن سرّ مانند علم تو باشد.
بنابراین تمام شود مشورت و کامل گردد نصیحت « محاسن برقى، کتاب المنافع، صفحه 602، حدیث 28». و حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: المستشار مؤتمن « محاسن برقى، کتاب المنافع، صفحه 602، حدیث 20»: کسى که طلب مشورت از او شود، باید امین باشد.
مطلب سوم: امر الهى به مشورت حضرت نبوى صلّى اللّه علیه و آله و سلّم.
این مطلب مسلم، و عقل و وجدان منصف حاکم است به آنکه: کامل، محتاج به ناقص؛ و عالم محتاج به جاهل نخواهد بود. بنابراین چگونه حکیم على الاطلاق امر فرماید کسى را که عقل کل و عالم به علم لدنى و معصوم از خطا باشد، رجوع در امورات به کسانى که ناقص عقل و جاهل و جایز الخطا باشند! این از رویه عقل دور است، چه رسد از ذات احدیت جل جلاله. پس امر به مشورت حضرت نبوى در آیه وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ نه براى استفاده و استعانت به رأى و تدبیر دیگران باشد، بلکه به جهت تألیف قلوب و توجه نفوس بوده؛ و دلیل بر این آنکه فرماید: فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ. معلق ساخته وقوع فعل را به عزم خود حضرت، نه رأى و مشورت آنان. و اگر امر به مشورت به واسطه استمداد از رأى آنان بودى، هر آینه فرمودى: (و اذا اجتمع رأیهم على امر فامضه). یعنى: وقتى جمع شد رأى آنان بر امرى، پس امضاء و حکم نما که متعلق باشد فعل آن حضرت به مشورت نه به عزم مختص. و حال آنکه آیه شریفه معلق ساخته وقوع فعل را به عزم مختص به خود آن حضرت، نه رأى آنان.
تتمه: بنابراین شورائى که به سبب آن حق را باطل گرداند، یا تغییر و تبدیل احکام الهى و قرآن بنماید، هر آینه مذموم و مورد سخط و غضب خداوند قهار است، و لذا حضرت امیر المؤمنین صداى مبارکش بلند باشد که یا للّه و للشّورى. « نهج البلاغه، خطبه سوم»
و ان کنت بالشّورى ملکت امورهم
فکیف بهذا و المشیرون غیّب
در کتاب مناقب العتره- حذیفه یمانى از حضرت رسالت صلى اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده: الویل الویل لامّتى من الشّورى الکبرى و الشّورى الصّغرى سئل فى تعیینهما، قال الشّورى الکبرى تنعقد فى بلدى بعد وفاتى لغصب خلافة اخى و حقّ بنتى، و الصّغرى تنعقد فى الغیبة الکبرى فى الزّوراء لتغییر سنّتى و تبدیل احکامى. « بحار الانوار، جلد 71، صفحه 138، حدیث 23» واى واى بر امت من از شوراى بزرگ و شوراى کوچک. پرسیدند:
کدام است؟ فرمود: شوراى کبرى منعقد مىشود در شهر من، بعد از وفات من براى غصب خلافت برادر من و حق دختر من. و شوراى صغرى منعقد شود در غیبت کبرى، در زوراء، براى تغییر دادن سنت من و تبدیل احکام من.
بیان: زوراء شهر رى باشد، چنانچه حضرت صادق علیه السّلام شعر ابن ابى عقب را شاهد آورده:
و تنحر بالزّوراء منهم لدى الضّحى
ثمانون الفا مثل ما تنحروا البدن. « شعر منسوب به امیر المؤمنین، ذیل حکمت 190 نهج البلاغه»
5- امر به توکل بر خداى تعالى. محقق طوسى رحمه اللّه فرماید: توکل آنست که واگذارد بنده تمام آنچه صادر شود از او وارد گردد بر او، به خداى تعالى به جهت علم او به آنکه حق تعالى اقوى و اقدر است و به جا آورد آنچه قادر است بر او بر وجه اکمل و احسن.
علامه مجلسى رضوان اللّه علیه روایت نموده از حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که: قال لجبرئیل و ما التّوکّل على اللّه عزّ و جلّ، فقال العلم بانّ المخلوق لا یضرّ و لا ینفع و لا یعطى و لا یمنع و استعمال الیأس من الخلق « روضه کافى، صفحه 177، حدیث 198». یعنى: فرمود به جبرئیل: چیست توکل بر خداوند عز و جل؟ جبرئیل گفت: علم به آنکه مخلوق ضرر نرساند و نفع ندهد و عطا نکند و منع ننماید و به کار بردن ناامیدى را نسبت به خلق.