وَالَّذِی جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ﴿زمر/۳۳﴾ اما کسیکه سخن صدق بیاورد و کسیکه آن را تصدیق کند آنها پرهیزگارانند.
کدهای رفتاری سازمان:
از انتشار اخباری که مرجع و منبع آن مشخص نیست در فضای مجازی می پرهیزیم.
(کدهای عمومی: مدیریت اطلاعات-کد:111)
حضرت علی علیه السلام میفرمایند:
اى مردم! کسى که دانست برادرش دینى درست دارد، و در راه راست گام برمى دارد، به گفته مردم درباره او گوش ندهد، که گاه تیرانداز، تیر افکند و تیرها به خطا رود. سخن نیز چنین است، درباره کسى چیزى گویند و آن نه این است. گفتار باطل تباه است، و خدا شنوا و گواه است. بدانید! میان حق و باطل جز چهار انگشت نیست. (از او پرسیدند معنى این سخن چیست؟ انگشتان خود را فراهم آورد و برداشت و میان گوش و دیده گذاشت. سپس گفت:) باطل آن است که بگویى شنیدم، و حق آن است که بگویى دیدم.
چه تشبیه زیبایی ، سخن چه حق و چه باطل همچون تیری است که از چلّه کمان رها میشود. تیرانداز اگر چریک باشد و کارآزموده ، با دقت و تأمل و با آرامش تیرش را رها میکند و به هدف میزند و اگر سربازی ناآرام و بیتجربه باشد تیرش به خطا میرود. سخن گفتنی که همراه فکر و تأمل باشد به هدف میخورد و کارساز است و الّا تلاشی بیهوده خواهد بود.
(خطبه ۱۴۱نهج البلاغه با ترجمه استاد شهیدی)
نکتهای که حضرت به آن توجه میدهند این است که وقتی برادر دینی شما در ظاهر دین درستی دارد و میدانی که زندگیاش سالم و طاهر است، حق نداری به بدگویی مردم درباره او گوش بدهی ، بلکه باید از او دفاع کنی و مانع غیبت و بدگویی از او شوی. تا با چشم خودت ندیدهای اطمینان پیدا نکن، فاصله حق و باطل فقط چهار انگشت است!
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
.
در تفسیر اینکه جمله اقوال زیادیست بعضی گفتند جاء بالصدق پیغمبر است که آمد بقرآن و تصدیق نمود او را بعضی گفتند «جاء بالصدق» پیغمبر است که آمد برسالت و «صدّق به» امیر المؤمنینست بعضی گفتند «جاء بالصدق» جبرئیل است «جاء بالقرآن» و «صدق به» پیغمبر است و غیر اینها و لکن آنچه بنظر نزدیک میاید اینکه وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدقِ مطلق است بعضی کل من جاء بالصدق شامل جمیع اهل حق میشود پیغمبر جاء بالرسالة مؤمنین ایمان و قرآن و احکام الهیه و دستورات دینیه که تمام صدق است.
وَ صَدَّقَ بِهِ تمام را از روی حقیقت و صفا قبول نمود و تصدیق کرد که فرد اجلای آن امیر المؤمنین است که «اول القوم اسلاما و اقدمهم ایمانا و اقومهم بدین اللّه و احوطهم علی الاسلام» است ثم ائمة الهدی که
مجال معرفة اللّه و معادن حکمة اللّه و مساکن برکة اللّه و حفظة سر اللّه و حملة کتاب اللّه و اوصیاء نبی اللّه و خلفاء رسول اللّه
هستند پس از آنها شیعیان خلّص که هیچ کم و زیادی در دین نکردند و بجمیع وظایف دینی عمل کردند و بجمیع عقائد حقه معتقد هستند و بجمیع واردات الهیه تسلیم هستند تمام اینها مصداق و الذی جاء بالصدق «و صدّق به» هستند بتفاوت درجات و مقامات و شاهد بر اینکه عموم و اطلاق.
أُولئِکَ هُمُ المُتَّقُونَ است و باین بیان جمع بین اقوال را هم میتوان کرد.