إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ ﴿هود/۷۵﴾ به راستی که ابراهیم، بردبار و دلسوز و بازگشت کننده (به سوی خدا) بود.
امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام)
زیبایى انسان حلم او است. تو اى انسان به خاطر ادبى که دارى ارزیابى مى شوى، زینت تو به وسیله حلم فراهم مى شود.
(بالحلم غررالحکم، ص 247)
کدهای رفتاری سازمان:
اگر مراجعه کننده عصبانی باشد، با خویشتنداری و صبوری و با لحن آرام و رسمی و جملاتی مانند « من اینجا هستم که به شما کمک کنم و حتما این کار را خواهم کرد» ، او را دعوت به آرامش می کنیم.
(کدهای اختصاصی: مسئول دفتر-کد:11)
تفسیر:
حال در آیات گذشته دیدیم که ابراهیم بزودى دریافت که میهمانهاى تازه وارد، افراد خطرناک و مزاحمى نیستند، بلکه رسولان پروردگارند، که به گفته تفسیر نمونه، ج9، ص: 175
خودشان براى انجام ماموریتى به سوى قوم لوط مىروند.
هنگامى که وحشت ابراهیم از آنها زائل شد، و از طرفى بشارت فرزند و جانشین برومندى به او دادند، فورا به فکر قوم لوط که آن رسولان مامور نابودى آنها بودند افتاد و شروع به مجادله و گفتگو در این باره با آنها کرد (فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِیمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ) «1» در اینجا ممکن است، این سؤال پیش آید که چرا ابراهیم در باره یک قوم آلوده گنهکار به گفتگو برخاسته و با رسولان پروردگار که ماموریت آنها به فرمان خدا است به مجادله پرداخته است (و به همین دلیل تعبیر به” یُجادِلُنا” شده، یعنى با ما مجادله مىکرد) در حالى که این کار از شان یک پیامبر، آن هم پیامبرى به عظمت ابراهیم دور است.
لذا قرآن بلافاصله در آیه بعد مىگوید:” ابراهیم بردبار، بسیار مهربان، و متوکل بر خدا و بازگشت کننده به سوى او بود” (إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ) «2».
در واقع با این سه جمله پاسخ سر بسته و کوتاهى به این سؤال داده شده است.
توضیح اینکه: ذکر این صفات براى ابراهیم به خوبى نشان مىدهد که مجادله او مجادله ممدوحى بوده است، و این به خاطر آنست که براى ابراهیم
__________________________________________________
(1)” روع” (بر وزن نوع) به معنى ترس و وحشت است، و” روع” (بر وزن نوح) به معنى روح یا بخشى از روح که مرکز نزول ترس و وحشت است مىباشد (به قاموس اللغة مراجعه شود).
(2)” حلیم” از حلم به معنى بردبارى در راه رسیدن به یک هدف مقدس است و” اواه” در اصل به معنى کسى است که فراوان آه مىکشد، خواه به خاطر ترس از مسئولیتهاى خود باشد و یا مشکلات و مصائبى که دامن مردم را گرفته است، و” منیب” از ماده” انابه” به معنى رجوع و بازگشت است.
تفسیر نمونه، ج9، ص: 176
روشن نبود که فرمان عذاب به طور قطع از ناحیه خداوند صادر شده، بلکه این احتمال را مىداد که هنوز روزنه امیدى براى نجات این قوم باقى است، و احتمال بیدار شدن در باره آنها مىرود، و به همین دلیل هنوز جایى براى شفاعت وجود دارد، لذا خواستار تاخیر این مجازات و کیفر بود، چرا که او حلیم و بردبار بود، و نیز بسیار مهربان بود و نیز در همه جا به خدا رجوع مىکرد.
بنا بر این اینکه بعضى گفتهاند اگر مجادله ابراهیم با خدا بود که معنى ندارد و اگر با فرستادگان او بود آنها نیز از پیش خود نمىتوانستند کارى انجام دهند، پس در هر صورت این مجادله نمىتوانست صحیح باشد؟
پاسخ این است که در برابر یک حکم قطعى نمىتوان گفتگو کرد، اما فرمانهاى غیر قطعى را با تغییر شرائط و اوضاع مىتوان تغییر داد چرا که راه بازگشت در آن بسته نیست و به تعبیر دیگر فرمانهایى است مشروط نه مطلق.
اما اینکه بعضى احتمال دادهاند که مجادله در باره نجات مؤمنان بوده و از آیه 31 و 32 سوره عنکبوت بر این مطلب استشهاد کردهاند، آنجا که مىگوید:
وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْرى قالُوا إِنَّا مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ إِنَّ أَهْلَها کانُوا ظالِمِینَ قالَ إِنَّ فِیها لُوطاً قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیها لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ:” هنگامى که رسولان با بشارت نزد ابراهیم آمدند گفتند که ما اهل این قریه (شهر قوم لوط) را هلاک خواهیم کرد، چرا که اهل آن ستمکارند ابراهیم گفت: در آنجا لوط زندگى مىکند گفتند ما به کسانى که در آنجا هستند آگاهتریم، او و خانوادهاش جز همسرش را که در میان قوم باقى میماند نجات خواهیم داد”.
صحیح نیست زیرا با آیه بعد که هم اکنون از آن بحث خواهیم کرد به هیچوجه سازگار نمىباشد. تفسیر نمونه، ج9، ص: 177
در آیه بعد مىفرماید:” رسولان بزودى به ابراهیم گفتند اى ابراهیم از این پیشنهاد صرف نظر کن” و شفاعت را کنار بگذار که جاى آن نیست (یا إِبْراهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا)” چرا که فرمان حتمى پروردگارت فرا رسیده” (إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ) و عذاب خداوند بدون گفتگو به سراغ آنها خواهد آمد (وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ).
تعبیر به” ربک” (پروردگارت) نشان مىدهد که این عذاب نه تنها جنبه انتقامى نداشته بلکه از صفت ربوبیت پروردگار که نشانه تربیت و پرورش بندگان و اصلاح مجتمع انسانى است، سرچشمه گرفته!.
و اینکه در بعضى از روایات مىخوانیم: ابراهیم به رسولان پروردگار گفت: اگر در میان این قوم صد نفر از مؤمنان باشد آیا باز هم آنها را هلاک خواهید ساخت گفتند نه، گفت اگر پنجاه نفر باشد، گفتند نه، گفت اگر سى نفر گفتند نه، گفت اگر ده نفر، گفتند: نه، گفت اگر پنج نفر گفتند نه گفت حتى اگر یک نفر در میان آنها با ایمان باشد گفتند نه، ابراهیم گفت بطور مسلم لوط در میان آنها است آنها پاسخ گفتند ما آگاهتریم: او و خاندانش را بجز همسرش نجات خواهیم داد «1» این روایت به هیچوجه دلیل بر آن نیست که منظور از مجادله این گفتگو باشد بلکه این گفتگو در باره مؤمنان بوده و از گفتگویى که در باره کافران داشته است جدا است، و از اینجا روشن مىشود که آیات سوره عنکبوت نیز با تفسیرى که در بالا آمد منافاتى ندارد. (دقت کنید).
__________________________________________________
(1) تفسیر برهان صفحه 226 جلد 2.