وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴿بقره/۲۰۷﴾ و از مردم کسی است که جانش را برای خشنودی خدا می فروشد [مانند امیرالمؤمنین (علیه السلام)] و خدا به بندگان مهربان است.
تفسیر تسنیم(آیت الله جوادی آملی)
گزیده تفسیر
در مقابل منافقان مفسد که با همه توان در زمین فساد میکنند و حرث و نسل را به نابودی میکشند، ایثارگرانی هستند که در راه اصلاح جامعه همه هستی خویش، یعنی جان و مال و آبرو را نثار میکنند و هدفی جز خشنودی و رضای خدا ندارند. دیگران در پی فضل خدا و بهرههای صحیح دنیایی یا نعمتهای آخرتی و بهشتاند و اولیای کامل الهی تنها در پی رضوان خدایند.
آفرینش جان نثاران پاک باخته و گسیل مروّجان راستین دین و مصلحان حقیقی، از بارزترین مظاهر رأفت خدای منّان به بندگان خویش و موجب تداوم نظام احسن است، زیرا برخی مفسدان با موعظه و دعوت به تقوا و تهدید به دوزخ از فساد دست بر نمیدارند و اگر فرصت یابند جامعه و زمین را نابود میکنند
خلاصه تفسیر
یشری: «شراء» به معنای جامع در خرید و فروش، یعنی تبدیل، به کار می رود
مرضات: « رضا» در برابر سخط و به معنای موافقت میل است با آنچه پیش آید. مرضات، مصدر میمی و به معنای رضایت و خشنودی دائمی است. رضایت بنده از خداوند آن است که آنچه را قضای الهی بر آن جاری میشود ناگوار نداند و رضایت خدا از بنده به اطاعت و بندگی وی است . چنین نفسی راضیه مرضیّه و از طمأنینه برخوردار است.
جان نثاران راه خدا
در آیات گذشته بیان شد که منافقان، ظاهری فریبا دارند و از همه امکانات تبلیغی و فرهنگی بیانی و غیربیانی خود برای به فساد کشاندن آیه کنونی، گروه مقابل آنان را جان نثارانی میداند که دیگران را بر خود ایثار و هستی خود را برای کسب رضای حق نثار میکنند و در اصلاح جامعه هدفی جز خشنودی خدا ندارند و عزت و کرامت را در سایه ارتباط با عزیزِ بالذات میدانند و خداوند آنان را مظهر رأفت و رحمت خویش قرار میدهد: ﴿ومِنَ النّاسِ مَن یَشری نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللّهِ واللّهُ رَءوفٌ بِالعِباد﴾، بنابراین از تقابل میان آیه مورد بحث با آیه ﴿ومِنَ النّاسِ مَن یُعجِبُک…﴾ فهمیده میشود که وصف در این آیه در برابر وصف در آن آیه است
اقسام ایثارگران
مردم با توجه به انگیزه و هدف اخروی خود در اعمال عبادی سه دستهاند: برخی برای رهیدن از دوزخ جانشان را در دنیا نثار میکنند، پس خدا را «خوفاً من النار» عبادت میکنند و بعضی جانشان را برای دستیابی به بهشت و مغفرت الهی به خدا می فروشند، پس خدا را «شوقاً إلی الجنّة» عبادت میکنند و دسته سوم که از برجستگان قیامت اند، جانشان را در راه خدا نثار میکنند تا به رضوان الهی برسند: ﴿وفِی الاءاخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ ومَغفِرَةٌ مِنَ اللّهِ ورِضون) ـ سوره حدید، آیه 20 ـ که برترین درجه و مقام و مخصوص اولیای الهی است: ﴿ورِضونٌ مِنَ اللّهِ اَکبَر) ـ سوره توبه، آیه 72.
آیه مورد بحث بیان کننده درجه همین گروه سوم است که جان خود را برای خشنودی خدا به او میفروشند: ﴿ومِنَ النّاسِ مَن یَشری نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللّه﴾. در این باره مطلبی است که در ذیل عنوان بعد خواهد آمد.
بیع یا بذل جان
عنوان شراء، خواه به معنای بیع و خواه به معنای بذل و اعطا باشد، جز رایگان بودنْ صورت صحیح دیگری ندارد، زیرا اگر چیزی عوض قرار گیرد، گیرنده عوض، خود جان است و فرض بر آن است که اصل هویّت در اختیار خداوند قرار گرفته و انسان بخشنده یا فروشنده جان هویتی ندارد تا با آن ثمن را دریافت کند، هرچند آن بها رضای خدا باشد؛ یعنی در فرض بذل جان، چیزی به خود جان نمیرسد، هرچند لذت از رضای خدا باشد.
در این باره، دو فرض دیگر نیز ممکن است: 1. منظور از بذل جان همان باشد که ادبیات محاورهای آن را ارج مینهد؛ یعنی دادن زندگی دنیا و اهدای خون، بدن و عمر. در این حال اصل جان محفوظ است و بعد از مرگ بدن کاملاً نتیجه کار مثبت خود را می یابد و از آن بهره مند میشود و اگر مقصود وی از این فداکاری تحصیل رضای الهی باشد لذت کاملتری خواهد برد.
2. منظور از بذل جان، بخشیدن مرحله نازل آن برای رسیدن به مرحله عالی آن باشد؛ نظیر آنکه مقام فنای نفس که منزله نازل آن است فدای مرحله بقای آن شود که منزله عالی آن است؛ در آن حال میتوان گفت که رضای عبد، فانی در رضای مولاست، بنابراین، هویت و ذات که در هستی بخش فانی شد وصف، یعنی رضا، نیز در وصف هستی بخش فانی خواهد شد.
طلب خشنودی خدا
ابتغای خشنودی خدا در این آیه، در برابر طلب فضل الهی است که در آیات قبل گذشت: ﴿لَیسَ عَلَیکُم جُناحٌ اَن تَبتَغوا فَضلاً مِن رَبِّکُم( ـ سوره بقره، آیه 198 ـ در آنجا منظور از ابتغای فضل خدا به قرینه سیاق و صدر و ذیل آیه، بهره های صحیح دنیایی بود؛ ولی در این آیه مقصود از رضوان الهی، خشنودی خدا در دنیا و آخرت است، چون رهآورد ایثارگران راه حق، پیروزی در دنیا و بهشت جاویدان و فوز عظیم در آخرت است.
رأفت مطلق الهی
خداوند به همه بندگانش رئوف و مهربان است: ﴿واللّهُ رَءوفٌ بِالعِباد﴾. این جمله بیان کننده رأفت و رحمت مطلق الهی است که فاسد و مفسد و صالح و مصلح، همه را دربر میگیرد. نسبت به بد های جامعه مهربان است، چون تاحدّ ممکن آنها را نصیحت میکند، آنگاه مسئولانِ امر به معروف و نهی از منکر را مأمور هدایت آنان میکند تا با وعده بهشت و وعید جهنم آنان را به تقوا فراخوانند و پس از آن چندین بار مهلت میدهد تا توبه کنند؛ اگر این امور در هدایت آنها اثر نکرد و مفسدان غدّهای سرطانی برای جامعه شدند، مردان الهی را که پزشکانی حاذق اند مأمور میکند تا جامعه انسانی و اسلامی را از لوث وجود آنان پاک و سلامت جامعه را تأمین کنند نسبت به خوبان و ایثارگران هم مهربان است، چون اولاً آنان را در جبهه های نبرد با بیگانگان یاری و پیروزی را نصیبشان میکند: ﴿اِن تَنصُرُوا اللّهَ یَنصُرکُم ویُثَبِّت اَقدامَکُم)و ثانیاً آنان را وسیله اصلاحِ جامعه و مظهرِ قدرت و رحمت خویش قرار میدهد تا بدین وسیله به مقام خشنودی خدا رسیده و به رهآوردهای تجارت سودمند خویش نایل آیند: ﴿یَغفِر لَکُم ذُنوبَکُم ویُدخِلکُم جَنّتٍ تَجری … ذلِکَ الفَوزُ العَظیم) مظهر قدرت و قهر خدا شدن از موارد «رحمت خاص» خداست که در گرو قابلیت وجودی افراد است، از این رو این توفیق به هر کسی نمیرسد
تجارت جان در بازار دنیا
اعمال انسان همگی در محور جان وی است و او در بازار دنیا دائماً تجارت میکند: «الدّنیا سوق ربح فیها قوم و خسر آخرون» او سرمایه گرانمایه جان و عمر خویش را میدهد و دربرابر آن یا کالای ابدی دریافت میکند که همان خشنودی خدا، رستگاری و بهشت جاویدان است و این تجارتی دایر و سودمند است: ﴿یَرجونَ تِجرَةً لَن تَبور)یا آنکه لهو و لعب و کالای زودگذر دنیا را تحصیل میکند که تجارتی بایر و زیانبار است:﴿الَّذینَخَسِروا اَنفُسَهُم)﴿بِئسَمَا اشتَرَوا بِهِ اَنفُسَهُم اَن یَکفُروا بِما اَنزَلَ اللّه) بنابراین، همه افراد در دنیا تاجرند و تجارت دو قسم و تاجران دو گونه اند: عده ای تجارت سودآور دارند و گروهی تجارت زیانبار. خدای سبحان براساس رحمت خود معیار تجارت سودمند و رهآورد آن را چنین ذکر فرموده است: ﴿هَل اَدُلُّکُم عَلی تِجرَةٍ تُنجیکُم مِن عَذابٍ اَلیم) چنانکه تجارتهای زیانبار را نیز در موارد خاص بیان کرده است: ﴿اشتَرَوُا الضَّللَةَ بِالهُدی)
شأن نزول
اشاره: أ. به تواتر روایت شده است که این آیه شریفه در شأن امیر مؤمنان، علی(علیهالسلام) نازل شده است، آنگاه که در شب هجرت در بستر پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خوابید و جان خود را در راه کسب خشنودی خدا نثار کرد غیر از شیعه بسیاری از مفسران عامه نیز معتقدند که این آیه شریفه در شأن امیرمؤمنان(علیهالسلام) در جریان «لیلة المبیت» نازل شده است؛ برای نمونه، ثعلبی از مفسران بزرگ و معروف اهل سنت، در این باره مینویسد: پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هنگام هجرت از مکّه فرمان داد تا علی(علیهالسلام) در بستر او بخوابد و پارچه سبز رنگی (بُرْد حَضْرَمی) را که مخصوص پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود بر روی خود بکشد. سرانِ قریش از هر قبیلهای نمایندهای برگزیده بودند تا پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را محاصره کرده و بهشهادت رسانند. خدای سبحان به جبرئیل و میکائیل(علیهماالسلام) وحی کرد که من شما را برادر یکدیگر کردم و عمر یکی از شما را طولانیتر قرار دادم، کدام یک حاضر است ایثار کند و زندگی دیگری را بر خود مقدم دارد؟ هیچ یک حاضر نشدند، پس خداوند به آنان وحی فرمود که اکنون علی(علیهالسلام) در بستر پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آرمیده و آماده است تا جان خویش را فدای او سازد. به زمین بروید و نگهبان او باشید.
هنگامی که جبرئیل بالای سر و میکائیل پایین پای علی(علیهالسلام) قرار گرفتند، جبرئیل گفت: آفرین بر تو ای علی! خداوند به وجود تو بر فرشتگان مباهات میکند، آنگاه این آیه شریفه نازل شد
ب. انطباق آیه مورد بحث بر جریان حضرت علی بن ابیطالب(علیهالسلام) نظیر تصدیق خداوند نسبت به رؤیای صادق حضرت ابراهیم(علیهالسلام) بود ، زیرا امیرمؤمنان(علیهالسلام) کمال آمادگی را برای بذل جان در قبال دستور پیامبر اعظم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که فرمان آن حضرت(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز مطاع بود داشت، همان طور که حضرت اسماعیل(علیهالسلام) چنین آمادگی محض را ارائه کرد. اگر قضای الهی بر خلاف تصمیم قریش رقم خورد خداوند حکم دیگری را تنظیم فرمود که برابر آن حیات مجدّد حضرت علی(علیهالسلام) امضا شده است
به هر تقدیر، نصاب شراء از طرف حضرت امیرمؤمنان(علیهالسلام) کاملاً محقق شده است، چنانکه اطلاق یا عموم آیه، قابل تطبیق بر هر مجاهد و آمر به معروف و ناهی از منکری است که آمادگی هرگونه آزمون الهی را دارد.
تذکّر: آیات راجع به حضرت امیرمؤمنان چند طایفه است: برخی راجع به عصمت و طهارت و بعضی راجع به امامت و بعضی راجع به فضیلت ممتاز آن حضرت(علیهالسلام) است که ملازم با امامت نیست . محتوای آیه مورد بحث از قسم سوم است و مساسی با امامت آن حضرت ندارد، گرچه با وجود چنین شخصیّتی منصب امامت به دیگری نمیرسد.
ج. کاشف الغطاءِ در مقایسهای میان شجاعت و شهامت امیرمؤمنان و حضرت سیدالشهداء(علیهماالسلام)، با اشاره به جریان «لیلة المبیت» میفرماید:
شجاعت امیر مؤمنان، امام علی(علیهالسلام) بیشتر و عجیبتر از شجاعت امام حسین(علیهالسلام) در کربلاست، چون حسین بنعلی(علیهالسلام) در روز عاشورا مسلّح بود و میکُشت و کشته میشد؛ ولی علی بن ابیطالب(علیهالسلام) در شب بدون سلاح در بستر پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بدون کمترین هراسی آرمید، حال آنکه چهل مرد مسلح از چهل قبیله بر او حملهور شدند البته امام حسین(علیهالسلام) نیز اگر در موقعیت امیرمؤمنان، علی(علیهالسلام) قرار میگرفت، همان کار را میکرد؛ لیکن این جریان برای حسین بن علی(علیهالسلام) به فعلیّت نرسید.
تذکّر:
1. اهل بیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) به منزله لیلة القدرند که هیچ شبی با آن سنجیده و ارزیابی نمیشود: «لا یقاس بآل محمّد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) من هذه الامة احدٌ»
2. هرچند کاری که مجاهدان نستوه میکنند ممکن است ظاهر آن شبیهِ کار معصوم(علیهالسلام) باشد؛ ولی در باطن به هیچ وجه قابل مقایسه نیست، زیرا عمل معصوم(علیهالسلام) تنزّل یافته از مقام برین عصمت کلّی الهی از یکسو و خلافت مطلق خدا از سوی دیگر و مظهریت اسمای حسنای الهی مخصوصاً اسم اعظم از سوی سوم است؛ امّا عمل دیگران هرگز از چنین درجات رفیعی تنزّل نکرده است.
3. مقدار صعود هر عمل صالح مطابق هبوط آن است. هرگز عملی که از درجه چهارم ایمان، مثلاً، تنزّل یافته به درجه پنجم از کمال وجودی صعود نمییابد و اصل حاکم در ﴿اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ والعَمَلُ الصّلِحُ یَرفَعُه)نیز همین است.
د. روایت نزول این آیه شریفه در شأن امیرمؤمنان، امام علی(علیهالسلام) را حافظ حسکانی در کتاب شواهد التنزیل به ده سند از اهل تسنن نقل کرده است؛ امّا شگفتا که سیوطی در الدر المنثور این روایت مستفیض بلکه متواتر نزد علمای شیعه و اهل تسنن را نیاورده، با آنکه شاذ و نادرترین روایات را در آن کتاب گردآورده است. این نشانه فقدان ولایت نسبت به اهل بیت نبوت(علیهمالسلام) است که اینگونه حقایق را کتمان میکند.
ه. عظمت فضیلتی که این آیه برای امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) بیان میکند به حدّی است که برای دشمنان اهل بیت قابل تحمل نبود، آنسان که معاویه (علیه الهاویه) در این باره در صدد جنایتی بزرگ برآمد. ابن ابی الحدید معتزلی از استادش ابو جعفر اسکافی نقل میکند:
روایت شده است که معاویه صد هزار درهم به سمرة بن جندب داد تا حدیثی را جعل کند که آیات ﴿ومِنَ النّاسِ مَن یُعجِبُکَ قَولُهُ فِی الحَیوةِ الدُّنیا ویُشهِدُ اللّهَ عَلی ما فی قَلبِهِ وهُوَ اَلَدُّ الخِصام ٭ واِذا تَوَلّی سَعی فِی الاَرضِ لِیُفسِدَ فیها ویُهلِکَ الحَرثَ والنَّسلَ واللّهُ لایُحِبُّ الفَساد) در شأن علی بنبیطالب(علیهالسلام) نازل شده است و آیه ﴿ ومِنَ النّاسِ مَن یَشری نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللّهِ واللّهُ رَءوفٌ بِالعِباد﴾ در شأن ابن ملجم، قاتل امیرمؤمنان، علی(علیهالسلام). آن منافق جنایتپیشه ابتدا نپذیرفت؛ ولی سرانجام پذیرفت که در برابر چهارصد هزار درهم چنین حدیثی را از پیش خود ساخته و روایت کند لیکن همان طور که انتظار میرفت هیچکس این حدیث مجعول را نپذیرفت.
و. در پاسخ این پرسش که طبق برخی روایات، این آیه در راه مکه و مدینه نازل شده است: «نزلت الآیة بین مکة و مدینة» پس چگونه در سوره «بقره» که در مدینه نازل شده، قرار گرفته است؟ باید گفت: این آیه در سوره مدنی «بقره» درج شده است؛ لیکن منافاتی ندارد که بعد از تحقق اصل هجرت و در راه مکه و مدینه نازل شده باشد، چون اصل حادثه «لیلة المبیت» در مکه اتفاق افتاد و این آیه در راه مکه و مدینه نازل شد و به فرمان پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در سوره «بقره» قرار گرفت.
تطبیق آیه بر شهیدان امر به معروف و نهی از منکر
روی عن علی(علیهالسلام) «أنّ المراد بالآیة الرجل الذی یقتل علی الأمر بالمعروف و لنهی عن المنکر»
اشاره: أ. طبق این روایت، آیه مورد بحث عام است و بر هر کس که جان خود را به خدا و برای کسب رضایت او بفروشد، تطبیق میشود. این تطبیق با نصوص و روایات متواتر شیعه و سنی و نیز شواهد عقلی دال بر نزول آیه شریفه در شأن امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) در جریان «لیلةالمبیت» منافات ندارد، زیرا سبب نزول، مخصص یا مقیّد نیست.
ب. تصریح به اطلاق یا عموم آیه و فتوا به شمول آن نسبت به آمر به معروف و ناهی از منکر که متصلّبانه انجام وظیفه میکند منافی با نزول آن در شأن شخص معین، نظیر علی بن ابیطالب(علیهالسلام) نیست؛ لیکن عدم تعرض به شأن نزول اصلاً یا جانبداری از داستانهای دیگر و پرداختن به قصه صهیب و مانند آن و عدم تعرّض به جریان مولی الموحدین، امیرمؤمنان(علیهالسلام) نشان پدیده دیگری است که درمان آنرا باید از شافی مطلق مسئلت کرد.
………………………………………………………………………………………………………………….
نــوری ز پـشـت ابـر هـزاران ستاره خواب دستی به دست پنجره، چشمی برآفتاب
آرامـــش نـگـاه مـن از لـحـظـه ی غـــروب در خـواهـش طـلـوع تـو ای مـاه درنـقاب!